پشت پرده تحرکات احمدی نژادی ها
جهان ما
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - آرمان ملی /متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حمید شجاعی| «احمدینژاد کجا است؟» «چه میکند؟» اینها پرسشهایی است که طی چند وقت گذشته بهویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر مطرح میشود.
مرد بهاری که تا پیش از این همواره عاشق دیده شدن و حضور در صدر اخبار رسانهها بود مدتی است که از رسانه و فعالیتهای سیاسی فاصله گرفته و اگر حضور گهگاه و جسته و گریخته او را در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام در نظر نگیریم سیاستمداری است که عملا از سیاست عملی فاصله گرفته است و در اتفاقات اخیر داخلی و بینالمللی نیز له یا علیه موضوعگیری خاصی نکرده است. گویی نه اینکه او هشت سال رئیس دولتهای نهم و دهم بوده است. اما به هر جهت امروز ترجیح میدهد که به سکوت طولانی خود ادامه دهد و در قبال اتفاقات مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی چیزی نگوید. البته هر کسی که احمدینژاد دولت نهم را دیده باشد و امروز با این احمدینژاد روبهرو شود میزان تفاوت را خواهد فهمید که احمدینژاد از ژست مدافع محرومان و انقلابیگری تغییر موضع داده و تلاش داشته بهعنوان یک چهره سیاسی در قالب اپوزیسیون داخلی به کنشگری سیاسی بپردازد. حضور در انتخاباتهای اخیر و صحبتهای بعضا ساختارشکنانه وی نشان از این داشته که او رویکرد دیگری برگزیده به هر حال در قالب و چارچوبهای نظام نمیگنجد و شاید همین امر نیز باعث شده تا او دیگر در مدیوم انتخاباتهای ریاست جمهوری نگجند و با مهر رد صلاحیت بر پیشانی کنار برود.
احمدینژاد و گفتمانسازی!
معمول است که میگویند افراد عقبهای دارند و در کنشگریهای سیاسی خود نمیتوانند عقبه خود را نادیده بگیرند. احمدینژاد اما گویی درصدد است خلاف این مسیر عمل کند و بر خلاف اندیشهها و افکار سابق خود و عملکردهایش در حوزههای مختلف در دولت هشت سالهاش میخواهد خود را چهرهای آزادیخواه و مردمی معرفی کند. اما کیست که نداند احمدینژاد که بوده و چه کرده است. با این حال گویا اخیرا به این نتیجه رسیده که به تنهایی نمیتواند اهداف و تفکرات خود را پیش ببرد و باید بهجای اینکه خود بیانگر شعارها و تفکراتش باشد باید در پی یک جامعه هدف برای ترویج تفکرات خود بر آید و به عبارت دیگر برای خود گفتمانسازی کند تا اگر زمانی هم به کنشگری سیاسی یا عرصه قدرت عملی بازگشت بتواند با گفتمان خاص خود حاضر شود و بخشی از جامعه که هواداران گفتمانی او هستند را با خود همراه کند. از همینرو با حضور و سحنرانیها در مدرسه مدیریت ایرانی درصدد است تا کادرسازی و تربیت نیرو را از آنجا کلید بزند. حرکتی که شاهد بودیم چندی پیش سعید جلیلی با حضور در جمع دانشآموزان در مراسم اعتکاف استارت زد تا با استفاده از فضای معنوی حاکم بر آنجا منویات فکری و سیاسی خود به آنها منتقل کرد. اما نکتهای که پر واضح است اینکه احمدینژاد باید بداند با آنچه در سر دارد نمیتواند گفتمانسازی کند چرا که اساسا جامعه با نگاه احمدینژاد در حوزههای مختلف زاویه دارد. لذا او به جهت رویکردهای خود نه میتواند آنها که رویکرد انقلابی یا سوپر انقلابی دارند را با خود همراه کند و نه کسانی را که نگاه دیگری دارند در کنار خود داشته باشد. چرا که در دوره صدارت خود به هر دوطرف پشت پا زده و در نزد هیچ یک منزلت و جایگاهی ندارد.
مدل جبهه پایداری
مشاور رسانهای سابق رئیس دولتهای نهم و دهم در خصوص سخنرانی اخیر احمدینژاد در مدرسه مدیریت ایرانی اظهار داشت: مدرسه مدیریت ایرانی از طرف دفتر خود احمدینژاد اداره میشود و جای مستقلی نیست. به عبارت دیگر او به واسطه مدرسه مدیریت ایرانی فضایی را فراهم کرده که افراد با دفتر او در آنجا حضور پیدا کنند و احمدینژاد در آنجا درباره موضوعاتی که مدنظرش است، سخنرانی میکند، بنابراین مدرسه مدیریت ایرانی موردی خارج از مجموعه احمدینژاد نیست و فکر میکنم تا الان حداقل 3، 4 دوره این مدرسه را برگزار کردند. عبدالرضا داوری در خصوص راهاندازی مدرسه مدیریت ایرانی از سوی احمدینژاد بیان داشت: خیر، فکر میکنم احمدینژاد مدرسه مدیریت ایرانی را از سال 1400 به بعد راهاندازی کرده است. یک مکانی است که احمدینژاد از طریق آن ایده هایش را مطرح میکند یعنی مدرسه مدیریت ایرانی یک نهاد مستقل نیست بلکه احمدینژاد تابلویی درست کرده که به واسطه آن نظراتش را اعلام کند و این مدرسه در دفتر احمدینژاد است یعنی در همان سالن دفتر احمدینژاد برگزار میشود. وی در این رابطه که احمدینژاد چه هدفی را دنبال میکند، اظهارکرد: یکی از خلأهایی که احمدینژاد در دولتش داشت این بود که نتوانست یک شبکه اندیشمند و گفتمانساز را برای خودش ایجاد کند و الان با طرح مدرسه مدیریت ایرانی بهدنبال این است که جمعی از نیروها را تربیت کند. منتها اشتباه احمدینژاد این است که نمیداند روند گفتمانسازیها به صورت طبیعی شکل میگیرد و به این ترتیب نیست که فرد مدرسهای ایجاد کند. نگاه احمدینژاد در اینجا مانند نگاه مرحوم مصباح است چراکه او هم دورههای ولایت، بصیرت و این موارد را برگزار میکرد، لذا مدرسه مدیریت ایرانی احمدینژاد مدل فعالیتیهایی است که مرحوم مصباح انجام میداد. اصل صحبت بنده این است که چون احمدینژاد با فضای روشنفکری و گفتمانی آشنا نیست، الگوبرداری میکند. وی افزود: آقای مصباح فعالیتهای سیاسی خود را سال 1376 در جلسه بسیج اساتید دانشگاه علم و صنعت شروع کرد. یعنی احمدینژاد و همفکرانش در سال 1376 که خاتمی در انتخابات پیروز شد، جمعی را منسجم کردند و همگی پیش آقای مصباح رفتند و او را به صحنه سیاست آوردند. اگر به فعالیتهای مرحوم مصباح یزدی قبل از سال 76 توجه کنید، او هیچ سبقه سیاسی ندارد. شاید محتوای صبحتهای امروز احمدینژاد با تفکرات مصباح همخوانی نداشته باشد اما پارادایم ذهن و مدل رفتار دقیقا همان مدل تشکیلات مصباح و جبهه پایداری است. داوری بیان کرد: در مورد اطرافیان سیدمحمد خاتمی روند به این ترتیب بوده که گفتمانی حول محوری مانند آزادی بوده بعد این گفتمان توانسته از بخشهای مختلف جامعه اعم از جنبش دانشجویی، زنان، جوانان و اساتید دانشگاه عضو و سمپاد گرفته است، لذا روند به این ترتیب نیست که خاتمی مدرسهای در آنجا گذاشته باشد و آقایان هادی خانیکی و محمد قوچانی را در آنجا تربیت کرده باشد و بعد آنها به داخل جامعه بروند، خیر دقیقا برعکس است، یعنی گفتمانی در جامعه وجود دارد که به تدریج نیروهای خودش را پیدا میکند. نگاه احمدینژاد به عرصه گفتمان مکانیکی است و دقیقا مدلی که مصباح دنبال میکرد را دنبال میکند و تصور میکند از این طریق میتواند گفتمانسازی کند اما به دلیل همین نگاهی که به عرصه گفتمان دارد از سال 99 تا الان نتوانسته به موفقیت دست پیدا کند. در این 11 سال گذشته بارها از این قبیل جلسات تشکیل شده اما عملا هیچ نمود اجتماعی نداشته است.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1211096/