ساسان کریمی: غفلت از جزئیات در توافق با آمریکا به ضرر ایران خواهد بود
جهان ما
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - ایرنا / استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران میگوید: برای دونالد ترامپ، اولویت اول تا دهم، ایجاد میراث و دستاورد برای خودش است؛ میراثی تاریخی در مقایسه با دیگر رؤسای جمهور آمریکا و مباهات به انجام کاری که آنها نتوانستند انجام دهند و ارائه نسخهای قهرمانانه از خودش.
دور دوم مذاکرات غیرمستقیم ایران و ایالات متحده با میانجیگری عمان، که روز شنبه در رم آغاز شد، پس از حدود 4 ساعت گفتوگو با توافق بر شروع مذاکرات فنی در روز چهارشنبه (3 اردیبهشت) پایان یافت. دو طرف همچنین برای ازسرگیری مذاکرات سیاسی در سطح روسای هیأتها در روز شنبه (6 اردیبهشت) به توافق رسیدند.
«سیدعباس عراقچی» وزیر امور خارجه ایران، پس از این نشست اظهار داشت: «جلسهای سازنده برگزار شد و مذاکرات در مسیر پیشرفت قرار دارد. این بار توانستیم بر برخی اصول و اهداف به تفاهم بهتری دست یابیم و تصمیم گرفتیم مذاکرات را در مرحله بعدی ادامه دهیم.»
بازار ![]()
تهران به دنبال اتلاف وقت نیست
«ساسان کریمی» تحلیلگر روابط بینالملل و استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، در گفتوگو با ایرنا، در پاسخ به این سوال که تحلیل شما از دو دور مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده و سرعت این روند چیست، گفت: ایران به دنبال حل مسئله است و واقعاً قصد وقتتلف کردن ندارد. به نظر میرسد تیم آمریکایی هم همینطور است. هر طرف دو محذور دارند: اول اینکه میخواهند توافق به شکلی حاصل شود که خودشان میخواهند، که این دقیقاً مخالف خواسته طرف مقابل است. دوم اینکه تند کردن ریتم مذاکرات را تنها در صورتی میپذیرند که به ضرر محتوای مورد نظر خودشان تمام نشود. بهویژه ایران که موقعیتش در این مذاکرات با ایالات متحده متفاوت است و باید مزیتها و معایب مذاکرات و نتایج آن را برای خود بیشتر ارزیابی کند و محتاطانهتر عمل کند، چون سابقه قبلی را دارد. هم ریتم مذاکرات مهم است و هم اینکه ایران نمیتواند خیلی عجله کند.
وی ادامه داد: ریتم مذاکرات به این دلیل مهم است که اولاً بحث شخصی آقای ترامپ مطرح است. او فردی بیحوصله و کلنگر است که میخواهد زود به نتیجه برسد. برای او اولویت اول تا دهم، ایجاد میراث و دستاورد برای خودش است؛ میراثی تاریخی و مقایسه با دیگر رؤسایجمهور آمریکا، انجام کاری که آنها نتوانستند انجام دهند و ارائه نسخهای قهرمانانه از خودش. البته این ممکن است در ادامه خطاهای خودش را داشته باشد و ما نباید در بازی قهرمانسازی او گرفتار شویم.
وقتی مذاکرات طولانی شود، نیروهای تندرو فعال میشوند
این استاد دانشگاه گفت: همچنین وقتی مذاکرات طولانی شود و وقفههایی بین دورههای مذاکراتی رخ دهد، نیروهای تندرو در حاشیه مذاکرات فعال میشوند. یکی از مهمترین آنها رژیم صهیونیستی است که ابتکار عمل را به دست میگیرد، رایزنی میکند، هزینه صرف میکند، فعالیت رسانهای انجام میدهد و تصمیمگیریها را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین، اگر ریتم مذاکرات برای این نیروهای تندرو غافلگیرکننده نباشد، آنها میتوانند روی روند مذاکرات اثر بگذارند. علاوه بر این، اروپاییها، بهویژه سه کشور اروپایی (بریتانیا، فرانسه، آلمان)، تنها اهرمشان مکانیسم «اسنپبک» است. آنها اکنون احساس میکنند کنار گذاشته شدهاند یا حتی تحقیر شدهاند. هرچه زمان بیشتری بگذرد، اضطرابشان افزایش مییابد، زیرا ممکن است این اهرم را از دست بدهند. در نتیجه، موضعشان بهتدریج به موضع نیروهای تندرو نزدیکتر میشود. این مسئله بهویژه از آن جهت تشدید میشود که مذاکرات حتی در پایتخت یکی از این سه کشور برگزار نمیشود، بلکه کشوری دیگر انتخاب شده است. این موضوع، بهخصوص برای فرانسویها و سپس بریتانیاییها، ممکن است باعث شود موضعشان به سمت رژیم صهیونیستی و دیگر نیروهای تندرو مخالف مذاکره و توافق بین ایران و ایالات متحده متمایل شود.
وی تاکید کرد: از سوی دیگر، باید به این نکته توجه کنیم که شتاب دادن به مذاکرات و غفلت از جزئیات، بهویژه اگر توافق بیش از حد کلی باشد، به ضرر ماست. توافقهای کلی تفسیرپذیر هستند و با توجه به سابقه ایالات متحده در سنت دیپلماتیکش، این تفسیرپذیری ممکن است در آینده کل مذاکرات را به یک نمایش صرف برای آقای ترامپ تبدیل کند؛ نمایشی که او خود را قهرمان آن جلوه دهد. این دقیقاً شبیه اتفاقی است که در دوره اول ریاستجمهوری او با کره شمالی رخ داد، جایی که نتیجه مذاکرات عملاً به چیزی جز نمایش منجر نشد.
رایزنیهای دوجانبه؛ جایگزین مذاکرات چندجانبه
این تحلیلگر روابط بینالملل در خصوص ساختار مذاکرات با ایالات متحده در غیاب سایر اعضای توافق هستهای سال 2015 نیز گفت: طراحی مذاکرات در این دوره نسبت به دوره قبلی، یعنی مذاکرات برجام، کمی متفاوت است. در دوره برجام، بهجز مقطعی که فعالیت خاصی نبود، مذاکرات عمدتاً چندجانبه بود، اما حالا شاهد الگویی هستیم که به جای مذاکرات چندجانبه، مذاکرات دوجانبه در چند جبهه برقرار است: دوجانبه با روسیه، دوجانبه با چین، دوجانبه با اروپا (بهصورت یک بلوک)، دوجانبه با آمریکا و حتی دوجانبه با عربستان سعودی. این الگوی دیپلماسی موازی دوجانبه میتواند موفقیتآمیز باشد، زیرا زمینهسازی میکند و همافزایی ایجاد میکند.
وی افزود: با این حال، تفاوت این روش در این است که ما نسبت به مذاکرات چندجانبه، اطلاعات کمتری از آنچه در پشت پرده این مذاکرات دوجانبه میگذرد، داریم. در مذاکرات چندجانبه، دینامیک بین طرفها را میتوانیم مشاهده کنیم و حدسهایی بزنیم، اما در مذاکرات دوجانبه این امکان کمتر است. به هر حال، این هم یک روش است و با هر روشی، چه دوجانبه و چه چندجانبه، میتوان به موفقیت رسید. معتقدم، همه این اقدامات در نهایت برای زمینهسازی به منظور باز کردن گرهای است که ایالات متحده با اقدامات یکجانبهاش علیه ما ایجاد کرده است. اینها همه تمهیداتی برای رسیدن به آن هدف هستند. حالا باید دید این مذاکرات بین ایران و ایالات متحده چگونه پیش خواهد رفت و انعکاس آن، بهویژه در اروپا، چه خواهد بود. بدخواهان مذاکره، بهویژه رژیم صهیونیستی، ممکن است از کشورهای اروپایی یارگیری کنند. اگر این کشورها، چه از نظر هویتی و چه از نظر منافع، احساس کنند در موقعیت ضعیفتری قرار گرفتهاند، این خطر وجود دارد که به سمت مواضع تندروها متمایل شوند.
کریمی همچنین در پاسخ به این سوال که ارزیابی شما از این مذاکرات با چین و روسیه و همچنین اروپا که بهصورت موازی با مذاکرات عمان پیش میرود چیست، گفت: باید مراقب کشورهای منطقه، روسیه، چین و دیگر بازیگرانی که بین ایران و ایالات متحده نقش دارند، باشیم چرا که عمدتاً از این تنش نفع میبرند و موافق مدیریت روابط ایران و آمریکا در سطحی خاص هستند. آنها نه میخواهند تنش بیش از حد افزایش یابد و نه مایلند مسئله کاملاً حل شود. این وضعیت «استخوان لای زخم» به نفع کسانی است که از شکاف بین ایران و ایالات متحده سود میبرند. نباید انتظار داشت که این بازیگران تا انتها نقش حامی و کمککننده داشته باشند، زیرا آنها رقبای منطقهای هستند. ما با آنها هم رقابت میکنیم و هم همافزایی داریم. این موضوع چندان پیچیده نیست، اما باید مراقب خرابکارانی باشیم که میخواهند بازی را به هم بزنند.
وی تصریح کرد: این خرابکاران محدود به رژیم صهیونیستی نیستند. گروههای مختلفی در داخل آمریکا، منطقه، رژیم صهیونیستی و جاهای دیگر از بههمخوردن هرگونه توافق بین ایران و ایالات متحده سود میبرند. برای برخی، مانند رژیم صهیونیستی، منفعت در این است که ایران هرچه بیشتر منزوی شود و صحنه آشوب بیشتری را تجربه کند، زیرا این وضعیت تنش را بالا میبرد. این در حالی است که برای کشوری مثل عربستان یا دیگران، چنین هدفی لزوماً صادق نیست.
این استاد دانشگاه همچنین در خصوص اختلافات میان اعضای دولت آمریکا در مواجهه با ایران نیز گفت: بخشی از این مسئله کاملاً کلاسیک است و در کتابهای تحلیل سیاست خارجی دانشگاهی هم دیده میشود: هر سازمان یا نهادی در جهان تلاش میکند کارویژه خود را بهعنوان اولویت اصلی و راهحل مسائل معرفی کند. به همین دلیل، نظامیها و امنیتیها معمولاً موضوعات را به سمت نظامی یا امنیتی شدن سوق میدهند و معتقدند یا نباید مذاکرهای انجام شود یا مذاکره باید تحت فشار و تهدید باشد. این رفتار طبیعی است، چون کارویژه آنها را برجسته میکند و جایگاه دستگاهشان را تقویت میکند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر، بخشی از این مسئله میتواند به روش مذاکراتی مربوط باشد. برای مثال، فرض کنید در هفته اول، تیم مذاکرهکننده آمریکایی، سطح خواستهها را پایین نگه دارد و فقط اراده سیاسی (political will) را اعلام کند. سپس، بهاصطلاح، مذاکرات را «سفید» کند، یعنی بدون نتیجه مشخص به پایان ببرد. بعد، بین دور اول و دوم مذاکرات، سطح خواستههایشان را بالا ببرند. این روش میتواند اهرمی برای طرف مقابل ایجاد کند. مثلاً وقتی در کشوری نرخ ارز، مثلاً 20 هزار تومان، کاهش پیدا میکند و امیدی به بهبود اقتصادی شکل میگیرد، این امید در دور بعدی مذاکرات دست مذاکرهکننده داخلی را بیشتر میبندد چرا که سیگنالی به اقتصاد داده شده که با اظهارات طرف مقابل، نرخ ارز میتواند بالا و پایین شود. این باعث میشود توان «نه گفتن» مذاکرهکننده داخلی بهشدت کاهش یابد. بنابراین، این را در چهارچوب یک روش مذاکراتی نیز میتوان تحلیل کرد.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1244563/