چراغ سبز ایران به سرمایهگذاران آمریکایی
سیاست روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
هدا احمدی| پزشکیان با صراحتی کمسابقه، دریچهای به دیدگاه سطوح عالی نظام باز کرد: «من هر هفته بارها و بارها خدمت مقام معظم رهبری هستم. ایشان با سرمایهگذار آمریکایی در کشور هیچگونه مخالفتی ندارند.» این جمله، بیش از آنکه یک بیانیه سیاسی صرف باشد، کدی است که میتواند قفلهای ذهنی بسیاری را در پایتختهای غربی بگشاید. اما این چراغ سبز، بیقید و شرط نیست. پزشکیان بلافاصله خط قرمز را مشخص میکند: «سرمایهگذار بیاید و سرمایهگذاری کند. ما با توطئه کردن، براندازی و سیاستهای غلطی که آنها میکنند [مخالفیم]… ایران محلی نیست که یک عده بخواهند بیایند و توطئه کنند… اطلاعات بگیرند و بعد آدمهایی که در موردشان اطلاعات گرفتند را ترور کنند.» این مرزبندی، نشاندهنده تفکیک میان فعالیت اقتصادی مشروع و نگرانیهای امنیتی ریشهدار است.
همزمان، او بر موضع دیرینه ایران در باب مذاکره تأکید میکند، موضعی که بازتابدهنده همان بیاعتمادی عمیق است: «مقام معظم رهبری فرمودند ما آماده مذاکره هستیم اما نه به صورت مستقیم؛ برای اینکه اعتماد نداریم.» منطق این احتیاط روشن است: چگونه میتوان با دستی که گلوی اقتصاد را میفشارد (تحریمها)، دست دوستی داد؟ پیام تهران این است: گشایش در گفتوگو، نیازمند پذیرش پیششرطهایی برای اعتمادسازی است و رفع موانع اقتصادی، کلید اصلی است.
این موضعگیریها در خلأ رخ نمیدهد. پشتوانه آن، ظرفیتهای عظیم اقتصادی ایران است که تحلیلگران مختلف بر آن انگشت تأکید میگذارند. یک روز پیش عباس عراقچی، وزیر امورخارجه در یادداشتی برای واشنگتنپست، تصور رایج در غرب از ایرانِ بسته را به چالش میکشد و تأکید میکند که «دروازههای ایران بهطور کامل برای حضور فعال شرکتها و کسبوکارهای بینالمللی باز است.» او مانع اصلی را نه در تهران بلکه در واشنگتن میبیند: «محدودیتها از سوی دولت آمریکا و موانع تحمیل شده توسط کنگره است که شرکتهای آمریکایی را از ورود به بازار ایران، بازاری با فرصتهایی در مقیاسهای تریلیون دلاری بازداشته است.»
حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران، این پتانسیل را کمیتر میکند. او در سرمقاله روزنامه سازندگی ضمن تأکید بر ضرورت مذاکرات واقعبینانه (چه مستقیم و چه غیرمستقیم) برای رسیدن به توافقی ملموس به «پروژههای بزرگ اقتصادی و جذب سرمایهگذاریهای وسیع در جغرافیا و سرزمین ایران» اشاره میکند که میتواند «منافع متقابل هر دو کشور ایران و آمریکا را تأمین کند.»
مرعشی پا را فراتر گذاشته و میگوید: «وجود پروژههای اقتصادی متعدد با صرفه اقتصادی بسیار بالا در ایران که ارزش آنها به چند تریلیون دلار میرسد، میتواند به عنوان یک موتور محرک قدرتمند برای اقتصاد جهانی عمل کند… [و] حتی قادرند به رشد اقتصادی کشورهایی مانند آمریکا نیز کمک کنند.» محمدحسین خوشوقت، مدیر سایت فرارو و پسر آیتالله خوشوقت نیز با طرح پرسشی معنادار در توئیتر (ایکس) به همین حجم عظیم پروژههای تعریف شده (نزدیک به هزار میلیارد دلار) و بلامانع بودن سرمایهگذاری آمریکاییها اشاره میکند و ذهنها را به سمت این فرصت بزرگ سوق میدهد.
ترامپ، تجارت و فرصت تاریخی؟
همچنین سایت عصر ایران از زاویهای دیگر به این معادله نگاه میکند و آن را با ذهنیت تجاری دونالد ترامپ پیوند میزند. سردبیر این سایت استدلال میکند که «بازار واقعا بکر ایران یک فرصت تاریخی برای اقتصاد آمریکاست.» مثالهای او روشن است: قراردادهای بوئینگ که میتواند آن را از ایرباس پیش بیندازد، قراردادهای عظیم نفتی و پتروشیمی، نوسازی زیرساختهای آب و برق یا حتی استفاده از ظرفیت صنعت خودروی ایران برای تولید و صادرات منطقهای. از این منظر، یک توافق خوب، میتواند یک بازی برد- برد اقتصادی باشد. محمدی البته به مانع بزرگ دیگری نیز اشاره میکند: «کاسبان داخلی و خارجی تحریم» که منافعشان در تداوم تنش است و از هماکنون تخریب مذاکرات را آغاز کردهاند. با این حال او خوشبین است که اراده نظام در عالیترین سطوح و خواست اکثریت مردم برای مذاکره در کنار منافع اقتصادی که دولت آمریکا (حتی دولت ترامپ) میتواند در آن ببیند، این دور از گفتوگوها را به «فرصتی تاریخی برای تاریخسازی» بدل کند. اما مسیر دیپلماسی هرگز هموار نیست. روزنامه جوان، نزدیک به محافل اصولگرا، سناریوی محتملی از داد و ستدهای احتمالی را ترسیم میکند: «ایران ممکن است کاهش سطح غنیسازی اورانیوم (تا حدی که نیازهای غیرنظامی را تأمین کند) و افزایش نظارتها را بپذیرد اما در مقابل، انتظار «رفع کامل تحریمها و ترک دشمنیهای علنی در قالب حمایت از اپوزیسیون» را دارد. این روزنامه تأکید میکند که موضوع توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران، خطوط قرمز غیرقابل مذاکره هستند و اصرار بر آنها میتواند به بنبست مذاکرات بینجامد. با این حال در صورت حصول منافع اقتصادی ایران از طریق رفع تحریمها، «بعید است» ایران با سرمایهگذاری یا تجارت شرکتهای آمریکایی مخالفت کند.»
بر سر دوراهی تاریخ
این تأکید بر سرمایهگذاری و پتانسیل اقتصادی، خاطرات دوران پس از توافق هستهای (برجام) در دولت حسن روحانی را زنده میکند. آن دوره، هرچند کوتاه و پرفراز و نشیب، گواهی بود بر اینکه چگونه رفع تحریمها و گشایش دیپلماتیک میتواند مسیر را برای رشد اقتصادی و جذب سرمایهگذاری خارجی هموار کند. ایران در آن مقطع، گامهایی جدی به سمت تعامل اقتصادی با جهان برداشته بود و شرکتهای بزرگ اروپایی و آسیایی در حال بررسی یا آغاز پروژههایی در ایران بودند. اگرچه موانع داخلی و خارجی همچنان وجود داشت اما چشمانداز مثبتی از بهبود اقتصادی و ادغام مجدد ایران در اقتصاد جهانی در حال شکلگیری بود. خروج یکجانبه آمریکا از برجام، این روند را متوقف کرد و بار دیگر سایه تحریم را بر اقتصاد ایران گستراند اما آن تجربه نشان داد که اراده سیاسی برای تعامل، میتواند به نتایج ملموس اقتصادی منجر شود و سرمایهگذاری، عنصری حیاتی برای تحقق این پتانسیل است.
ایران امروز همچون گنجینهای است که در میان دیوارهای بلند سیاسی و اقتصادی محصور مانده است. از یک سو پتانسیل عظیم اقتصادی و انرژی، بازاری جوان و تشنه و پروژههای زیرساختی تریلیون دلاری، وسوسهای قدرتمند برای اقتصاد جهانی به ویژه رقبای تجاری مانند آمریکاست. از سوی دیگر، بیاعتمادی عمیق ناشی از دههها تخاصم، تحریمهای فلجکننده و نگرانیهای امنیتی متقابل، راه را برای هرگونه تعامل سازنده دشوار میسازد.
اظهارات مقامات و صاحبنظران داخلی و تحلیلهای ارائه شده، نشان میدهد که ارادهای برای گشودن مسیر اقتصادی وجود دارد اما این اراده مشروط به احترام متقابل، رفع واقعی تحریمها و عدم مداخله سیاسی است. تجربه کوتاه برجام نشان داد که دیپلماسی میتواند به رونق اقتصادی و سرمایهگذاری منجر شود، هرچند شکنندگی آن نیز آشکار شد. اکنون در مقطعی که شاید فرصتی دیگر برای گفتوگو فراهم آید، ایران و آمریکا بر سر یک دوراهی تاریخی ایستادهاند: آیا میتوانند بر سایههای گذشته غلبه کرده و مسیری به سوی منافع مشترک اقتصادی بیابند، یا بار دیگر در چرخه بیاعتمادی و تخاصم گرفتار خواهند ماند؟ پاسخ به این پرسش، نه تنها سرنوشت دو ملت که شاید بخشی از آینده اقتصاد جهانی را رقم خواهد زد.
برجام، پایان ایرانهراسی و آغاز تعامل
بیشک، یکی از ملموسترین دستاوردهای توافق هستهای (برجام) در دوران ریاستجمهوری حسن روحانی، فروریختن دیوار بلند ایرانهراسی در عرصه جهانی بود. قطعنامههای پیشین شورای امنیت، برنامه هستهای ایران را تهدیدی علیه صلح بینالمللی معرفی کرده و با فشارهای سیاسی غرب و لابیهای صهیونیستی، این انگاره به یک دستور کار ثابت بدل شده بود. برجام اما این روند را معکوس کرد.
آنطور که ظریف در دوم اردیبهشت 1403 از آن روزگار نقل کرد: آمریکا هم علاقهمند بود اما برای اینکه شرکتهای آمریکایی در ایران سرمایهگذاری کنند، موانع تحریمهای اولیه وجود دارد و تحریمهای اولیه را فقط کنگره میتواند بردارد و کنگره هم در آن زمان کاملاً تحت تسلط مخالفین دولت آقای اوباما بود. اما خود آمریکاییها هم آمدند برای اینکه این مشکل را حل کنند و با همکاری ما یک استثنایی گذاشتند که در حوزه اختیارات رئیس جمهور بود. برای مثال بوئینگ برای دهها هواپیما با ایران قرارداد بست. در حوزه نمایندگیهای خارجی، شرکتهای آمریکایی هم میتوانستند در ایران سرمایهگذاری کنند. لذا ما در برجام همه اینها را دیده بودیم. بعضیها میگویند اصلاً برجام نگاه اقتصادی نداشت، اتفاقاً نگاه اقتصادی بود. بعضیها میگویند برجام معطوف به تحریم بود، اتفاقاً ما یک فصل در برجام داریم که معطوف به انتفاع اقتصادی است. آن قسمت میگوید شما باید همه تحریمها را بردارید و مهم این است که ما بتوانیم نفت بفروشیم و بتوانیم پولمان را به ایران بیاوریم. همچنین مهم این بود که کشتیرانی آزاد شود. گفتیم که باید این امکانات به ما داده شود. لذا تمام اینها در برجام دیده شده بود،حتی سرمایهگذاری آمریکا در برجام دیده شده بود؛ اما متاسفانه نگرشها هم در داخل ایران، هم در داخل آمریکا و در جاهای دیگر طوری بود که این امکانات شکل نگرفت. پس به دلیل کم و کاست برجام نیست. نمیگویم برجام کاملاً یک برنامه بدون ایراد است، هر توافقی آن هم بین 6 کشور بزرگ دنیا و یک کشوری که تحت تحریم شورای امنیت است، کاستیهایی ممکن است داشته باشد. اما ما نبودیم که از برجام خارج شدیم، این آمریکا بود که از برجام خارج شد. آنهایی که میگویند برجام ایراد داشت خب چرا آمریکا به برجام استناد نکرد، اگر برجام یک طرفه بود، آمریکا به یک جمله برجام استناد میکرد و از آن خارج میشد. آن وقتی که استناد کردند 13 کشور در شورای امنیت علیهشان بودند لذا دوستان ما مقداری به واقعیتها توجه کنند، بهتر است.»
به هر سو آن دوران فضای پسابرجام شاهد اشتیاقی چشمگیر برای تعامل با ایران بود. رفتوآمدهای دیپلماتیک در عالیترین سطوح و با سرعتی کمسابقه آغاز شد. سفر رؤسای جمهور اتریش و چین به تهران، تنها نمونههایی از این گشایش بودند. سفر شی جین پینگ، رئیسجمهور چین پس از 14 سال و در شرایط پرتنش منطقهای، نشاندهنده عزم پکن برای بنای «مشارکت جامع راهبردی» با ایران بود که با امضای 17 سند همکاری و هدفگذاری تجاری 600 میلیارد دلاری در 10 سال آینده عینیت یافت.
همزمان، سفر رئیسجمهور روحانی به ایتالیا و فرانسه، نخستین سفر یک رئیسجمهور ایران به اتحادیه اروپا پس از 11 سال، نقطه عطف دیگری بود. در ایتالیا 14 سند همکاری به ارزش تقریبی 17 میلیارد یورو امضا شد و دیدار با پاپ فرانسیس پس از 16 سال، ابعاد فرهنگی و بینالمللی این تعامل را برجسته کرد. در فرانسه نیز امضای 20 سند همکاری از جمله قرارداد تاریخی خرید 118 فروند ایرباس (به ارزش تقریبی 23 میلیارد یورو) سرمایهگذاری مشترک پژو- سیتروئن و از سرگیری خرید نفت توسط توتال، نشان از عزم جدی برای احیای روابط اقتصادی داشت.
این گشایش تنها به اقتصاد محدود نماند. سفر وزیر امور خارجه وقت، محمدجواد ظریف، به لندن پس از 12 سال و مشارکت فعال ایران در گروه بینالمللی سوریه نشان داد که جامعه جهانی نقش ایران را در حل بحرانهای منطقهای به رسمیت شناخته است. با این حال، لغو تحریمها تنها شرط لازم بود نه کافی. بازسازی کامل روابط اقتصادی و بانکی به ویژه با مؤسساتی که در گذشته به دلیل همکاری با ایران جریمه شده بودند، نیازمند ابتکار عمل و پیگیری مستمر از سوی ایران بود. از سرگیری صادرات نفت به اروپا و قراردادهای نوسازی ناوگان هوایی، گامهای اولیه مهمی در این مسیر بودند که نویدبخش پایان انزوا و آغاز دورهای نوین از همکاریهای بینالمللی برای ایران تلقی میشد. حال باید منتظر ماند و دید که آغاز مذاکرات دوباره تهران- واشنگتن و حضور سرمایهگذاران آمریکایی، آیندهای را رقم خواهد زد؟
بازار ![]()
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1239057/