استاد روابط بین الملل: زمان انتخاب است
سیاست روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
وحیده کریمی| سالی که گذشت مملو از حوادثی بود که زمین بازی ایران در عرصه سیاست خارجی را هر روز تنگتر کرد و امروز در آستانه ورود به سال جدید، پیشبینی سال آینده سختتر از همیشه است و بازی روسیه با ورق ایران در معادلات جنگ اوکراین، تأثیر چین در نقش میانجی ایران در پرونده هستهای و مذاکرات احتمالی با آمریکا و حتی روابط نهچندان رو به رشد ایران و همسایگانش در چند ماه اخیر، تصویر واضحی از معادلات احتمالی در سال آینده را ترسیم نمیکند. از اینرو در گپوگفتی با دکتر مهدی ذاکریان، کارشناس و پژوهشگر حقوق بینالملل، به بررسی شرایط ایران در معادلات منطقه و روابطش با اروپا و آمریکا پرداختهایم تا میزان سازندهبودن دیپلماسی دولت چهاردهم را به نقد بنشینیم.
بازار ![]()
سرعت تحولات در عرصه سیاست خارجی بسیار بالاست و در لحظه شاهد رخداد جدیدی با تبعات گسترده هستیم، در این بین اخیرا دونالد ترامپ نامهای به مقام معظم رهبری ارسال کرده است. البته هنوز مشخص نیست محتوای آن چیست. در شرایطی که ایران اعلام کرده است وارد مذاکرهای که شرایط برابر نداشته باشد، نمیشود و پیششرطی را برای آغاز مذاکره نمیپذیرد، این نامه چه پیام و مفهومی میتواند داشته باشد؟ آیا این نامه میتواند تأثیری مثبت داشته باشد یا پاسخ به آن دشوار خواهد بود؟
با توجه به اینکه هنوز از متن و محتوای این نامه اطلاع دقیقی نداریم، قضاوت درباره مثبتبودن یا منفیبودن آن امکانپذیر نیست. اما نکتهای که شما اشاره کردید، بسیار مهم است و متخصصان حوزه روابط بینالملل و حقوق بینالملل نیز از این نکته شگفتزده شدهاند. این نکته مربوط به تحولات سریعی است که در نظام جهانی در حال وقوع است. این تحولات، در برخی موارد با هنجارهای نظام بینالملل در تعارض است و بهنوعی با شکستن هنجارهای جامعه بینالمللی مواجه هستیم. موضوعاتی مانند جابهجایی یک ملت از سرزمینشان که نقض صریح اصول حقوق بینالملل است، ازجمله این مسائل است. متخصصان روابط بینالملل بر این باورند که این تحولات برای جهان پیامدهایی منفی به همراه دارد و این نگرانی برای ایران نیز وجود دارد که این تحولات تأثیرات ناگواری داشته باشد. با این حال، اقدام ارسال نامهای که در آن صحبت از همکاری، صلح و گفتوگو مطرح میشود، میتواند امیدوارکننده باشد. منشور سازمان ملل متحد تأکید دارد که ابتدای هر نوع رابطه سیاسی باید مذاکره باشد و ابزارهایی نظیر میانجیگری و مذاکره در حلوفصل مسالمتآمیز دعاوی مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین اقدام اخیر میتواند نشانگر تغییر رویکرد باشد. البته رهبر معظم انقلاب نیز اشاره کردند که مذاکرهای که از موضع تحکم باشد، مورد پذیرش قرار نمیگیرد. این رویکرد نشاندهنده موضع ایران در پذیرش اصل گفتوگو و مذاکره برای حل مسالمتآمیز مسائل است، مشروط بر آنکه از موضع برتریجویی و دیکتهکردن شرایط نباشد. در شرایط فعلی این تمایز بسیار حائز اهمیت است.
آقای دکتر، مشاهده میکنیم که برخی تعبیر میکنند ایران در یک بنبست خودخواسته گرفتار شده است. در حالی که تحولات منطقهای با سرعت در جریان است، روابط ایران با اروپا همچنان نامطلوب باقی مانده و برخلاف پیشبینیها مبنی بر بهبود وضعیت این روابط با آغاز دولت چهاردهم، این امر هنوز محقق نشده است. از سوی دیگر، روابط با روسیه همچنان در وضعیت گذشته است و میزان تکیهپذیری بر آن قابل تأمل است. در این میان، مسئله پرونده هستهای ایران نیز مطرح و زمان بسیار محدود است. براساس برنامهریزیها، گزارش جامع اردیبهشت یا نهایتا خردادماه آماده میشود و پیامدهای آن قابل پیشبینی است. در صورتی که روند فعلی اروپا ادامه یابد، گزارش مذکور میتواند نگرانیهایی جدی ایجاد کند. حال در شرایط بحرانی کنونی و زمان محدود پیشرو، دستگاه دیپلماسی ایران چه راهکارهایی برای بهبود اوضاع و ایجاد تغییر دارد؟
در سیاست بینالملل، اصطلاح «بنبست» مفهومی ندارد؛ چراکه همیشه راهحلها و گزینههای جدید قابل طراحی و اجرا هستند. برخلاف علوم طبیعی یا پزشکی که در شرایطی با محدودیتهای غیرقابل تغییر مواجه هستند، در سیاست و روابط بینالملل انعطافپذیری بیشتری وجود دارد و حتی پس از اشتباهات، امکان انتخاب مسیرهای جدید باقی است. بهعنوان نمونه، آلمان و ژاپن پس از نابودی در جنگ جهانی دوم، از طریق سیاستهای مبتکرانه توانستند به قدرتهای برجسته جهانی تبدیل شوند. این مثال نشان میدهد که با وجود چالشها، هیچ کشوری با بنبست واقعی روبهرو نیست. مشکل زمانی ایجاد میشود که برخی مسئولان بهجای تلاش برای یافتن راهحلها، مسیر کشور را بهگونهای مدیریت میکنند که همچنان در شرایط دشوار باقی بماند.
البته شما در سؤالتان به دو موضوع روابط دوجانبه و مسائل چندجانبه اشاره کردید. در روابط دوجانبه، نهتنها با اروپا بلکه در منطقه نیز بهبود معناداری در روابط دیده نمیشود. برای مثال، روابط ایران با کشورهای عربستان، ترکیه و مصر همچنان با چالشهای زیادی مواجه است. از سوی دیگر، روابط با روسیه نیز با وجود ادعاهای مثبت، وضعیت مطلوبی ندارد. در مسائل چندجانبه نیز ایران با چالشهایی نظیر پرونده هستهای، حقوق بشر و حمایت دیپلماتیک کشورهای دیگر روبهرو است. سیاست خارجی کنونی نیازمند تغییرات جدی و سازندهای است تا بتواند نهتنها منافع ایران را تأمین کند بلکه تصویری مثبت از تعاملات بینالمللی ارائه دهد.
با توجه به تحریمها و فشار حداکثری ایالات متحده، تحلیلهایی وجود دارد که ایران در حال حاضر نیز در شرایط سختی قرار دارد و بازگشت تحریمها نمیتواند شدت بیشتری از مشکلات را ایجاد کند. این تحلیل بر این اساس است که جامعه جهانی مجبور به تبعیت از فشارهای آمریکاست. با این حال این دیدگاه که ایران ممکن است واکنش نشان دهد و در صورت اسنپبک، از انجام برخی همکاریها خودداری کند، مطرح است. حتی موضوع خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) نیز بهعنوان یکی از گزینهها مورد بحث قرار گرفته است. سؤال اینجاست که آیا این توجیهها برای آرامش در شرایط کنونی قابل پذیرش است یا اینکه سیاست خارجی و راهکارهای دیپلماتیک میتوانند در این فرصت محدود، مسیری را فراهم کنند که از بازگشت تحریمها یا تهدید جنگ جلوگیری شود؟
آنچه از سوی تصمیمگیران ایرانی پیگیری میشود، دستیابی به حقوق هستهای است؛ چراکه این حقوق میتواند موجب تقویت جایگاه ایران در حوزههایی نظیر انرژی، پزشکی و سایر کاربردها شود. هدف نهایی، افزایش قدرت ایران است. اما در عمل، بهجای تقویت کشور، شاهد تضعیف روزافزون مردم و اقتصاد هستیم. رویکردی که بر نادیدهگرفتن مذاکرات، پادمانها و حتی معاهده NPT تأکید دارد، میتواند مسیر تضعیف ایران را تسریع کند و کشور را به سمت نابودی سوق دهد. انتخاب مسیری که اجماع جهانی بر ممنوعیت آن وجود دارد، نمیتواند به نفع ایران باشد. میزان مجاز غنیسازی برای مصارف صلحآمیز 3.68 درصد است، اما ایران این میزان را تا 60 درصد افزایش داده است. هرچند این اقدام برای مصارف پزشکی قابل توجیه است، اما باید با هماهنگی آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام شود. در چارچوب برجام، این مسائل حل شده بود و ایران میتوانست پس از پایان برجام، با ارائه گزارش به آژانس، غنیسازی بالاتر از 20 درصد را انجام دهد.
با این حال، خروج آمریکا از برجام و عدم پایبندی طرفهای اروپایی به تعهدات خود، ایران را به سمت اقدامات متقابل سوق داد. این اقدامات هرچند فراتر از محدودیتهای برجام بوده، اما در شرایط موجود قابل توجیه است!
این مسئله به اصل مسئولیتها بازمیگردد. اصل مسئولیت بینالمللی دولتها ایجاب میکند که در صورت نقض تعهدات از سوی یک طرف، طرف مقابل نیز حق اقدامات متقابل را داشته باشد. با این حال، این اقدامات باید متناسب باشد. در دورههای گذشته، فرصتهایی برای حل مسائل وجود داشت و حتی در دوره مرحوم امیرعبداللهیان و دولت آقای روحانی، مذاکرات به مراحل نهایی نزدیک شده بود، اما به دلایل مختلف به نتیجه نرسید. اکنون، فشارهای بینالمللی و برخی رفتارها از سوی کشورهای مخالف ایران میتواند زمینههای حقوقی برای اعمال فشار بیشتر را فراهم کند.
همانطورکه اشاره کردید، ایران در چندین مقطع به مرحله احیای برجام و توافق رفع تحریمها نزدیک شده بود؛ چه در دوران آقای روحانی و چه در دولت مرحوم آقای رئیسی. با این حال، در یک مورد، روسیه مانع امضای توافق شد و در موردی دیگر، جریانهای تندرو و سیاسی نزدیک به آقای جلیلی از پیشرفت مذاکرات جلوگیری کردند. این افراد همچنان در ساختار تصمیمگیری حضور دارند و شرایط کنونی نیز بههیچوجه عادی نیست. علاوه بر این، زبان دونالد ترامپ نیز تاکنون مسالمتآمیز نبوده و امضای یادداشت فشار حداکثری از سوی او، نشاندهنده رویکرد تهاجمی وی است. در چنین شرایطی، حتی اگر طرف مقابل آمادگی خود را برای نشستن بر سر میز مذاکرهای برابر و با احترام متقابل اعلام کند، این سؤال مطرح است که آیا ایران توانایی و ظرفیت لازم برای دستیابی به یک صلح پایدار را دارد؟
همانطورکه در ابتدای بحث اشاره شد، حکمرانان و تصمیمگیرندگان یک کشور باید همواره آمادگی خروج از بنبست را داشته باشند. گرههایی که اکنون ایران با آنها مواجه است، نیازمند هنر دیپلماسی برای بازشدن هستند. اگر همه شرایط برای امضای توافق مهیا باشد و تنها نیاز به امضای آقای عراقچی باشد، این اقدام نمیتواند بهعنوان یک دستاورد بزرگ تلقی شود. هنر یک دیپلمات یا وزیر امور خارجه در ارائه راهکارهای خلاقانه در شرایط بحرانی است.
درحالیکه ایران موقعیتهای متمایزی برای ایفای نقش فعال در حل مسائل منطقهای و بینالمللی داشته است، اما از این فرصتها بهدرستی استفاده نکرده است. برای مثال، در هفتم اکتبر و درگیری میان اسرائیل و حزبالله در جنوب لبنان، ایران میتوانست نقش سازندهای ایفا کند، اما ورود نکرد. این در حالی است که در زمان آقای خاتمی، ایران در جنگ 33 روزه نقشی کلیدی ایفا کرد که به پایان جنگ به نفع حزبالله و لبنان منجر شد و حتی برای اسرائیل نیز مفید واقع شد. این نقش سازنده ایران مورد استقبال آمریکا، فرانسه و سایر اعضای شورای امنیت قرار گرفت. همچنین در کنفرانس بن درباره افغانستان، ایران گرهی را که پیش پای جامعه بینالمللی بود، باز کرد. ایران میتوانست در مسائل دیگری نظیر یمن، حماس و اسرائیل و حتی در بحران اوکراین و روسیه نیز نقش سازندهای ایفا کند، اما این فرصتها از دست رفت. اکنون، با روی کار آمدن دولت جدید و وزیری که پیشینه خوبی در وزارت خارجه دارد، این امید وجود دارد که نقش سازنده ایران احیا شود. این وزیر که در دوران آقای ظریف نیز درخششی داشت، میتواند با ابتکار عمل، دستگاه دیپلماسی را فعال کند. این فعالسازی باید شامل ارائه طرحها و برنامههای مشخص به مجلس، رهبری، قوه قضائیه، ائمه جماعات و جمعه، و مردم باشد تا حمایت و اجماع داخلی نیز به دست آید. رئیسجمهور که همواره بر وفاق تأکید میکند، نخستین گامش باید ایجاد وفاق براساس نظر کارشناسی باشد. اما نظر کارشناسی چیست؟ تمامی مردم ایران، بدون نیاز به تحصیلات تخصصی در علوم سیاسی یا حقوق بینالملل، بر این باورند که ایران باید نقشی مثبت در صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی ایفا کند. این نقش نهتنها به نفع عزت ایران است، بلکه جایگاه کشور را در عرصه جهانی تقویت میکند.
حال، پرسش این است که ابتکارات ایران در این زمینه چیست؟
ابتکار عمل باید در حوزههایی که بحران و گره وجود دارد، نمایان شود. این گرهها شامل مسائل هستهای، حقوق بشر، روابط دوجانبه و موضوعاتی نظیر حماس و اسرائیل، لبنان، یمن، آذربایجان و ارمنستان و همچنین بحران اوکراین و روسیه است. ایران چرا از تواناییها و ظرفیتهای خود برای ارائه طرحها و ابتکارات منطقهای استفاده نمیکند؟ چرا برنامهای جامع برای حل این مسائل ارائه نمیدهد؟ در این میان، مقایسهای مطرح میشود؛ چگونه دونالد ترامپ که برخی او را به تمسخر یک تاجر یا حتی قمارباز میخوانند، توانست طرح ابراهیم را ارائه دهد و با ارسال نامههایی اهداف خود را پیش ببرد؟ این در حالی است که ایران، با وجود ظرفیتهای فراوان، هنوز نتوانسته است از این توانمندیها بهدرستی بهرهبرداری کند. هنر دیپلماسی در ارائه راهکارهای خلاقانه و سازنده در شرایط بحرانی است و ایران باید این هنر را در عمل به نمایش بگذارد.
در زمینه اجرا، شاید بتوان گفت دونالد ترامپ به دلیل رویکرد خاص خود، آزادی عمل بیشتری دارد. او بدون ملاحظه، تصمیمات خود را اتخاذ و اجرا میکند. در ماههای اخیر، تصمیمات او یکی پس از دیگری جهان را وارد بحرانهای جدیدی کرده است. در مقابل، ایران با مصلحتاندیشیهای خاص خود و شرایط پیچیده منطقهای مواجه است. منطقه خاورمیانه در یک سال اخیر آرام نبوده و حتی ایران وارد درگیری مستقیم با اسرائیل شده است؛ موضوعی که سال گذشته حتی تصور آن نیز دشوار بود. این شرایط، بهنوعی دست ایران را بسته است.
یکی از دلایل این محدودیتها، عدم تطابق میان تعهدات و تواناییهاست. ترامپ بهخوبی این اصل ساده روابط بینالملل را درک کرده است که تعهدات باید با تواناییها همخوانی داشته باشند. به همین دلیل، او از سازمانهایی مانند سازمان جهانی بهداشت (WHO) خارج شد، تعهدات مالی آمریکا به دیگر کشورها و سازمانهای غیردولتی را محدود و سیاستهایی نظیر ساخت دیوار مرزی برای مهاجران را اجرا کرد. این اقدامات هرچند بحثبرانگیز، نشاندهنده تطابق تصمیمات او با تواناییهای کشورش است. در مقابل، تصمیمگیران ایران گاهی اوقات تصمیماتی اتخاذ میکنند که با تواناییهای کشور همخوانی ندارد. برای مثال، ایران با وجود محدودیتهای اقتصادی و اجتماعی، میزبان حدود 10 میلیون مهاجر افغان است، در حالی که ایالات متحده با تواناییهای بسیار بیشتر، حاضر به پذیرش دو میلیون نفر از مردم غزه نیست و این مسئولیت را به کشورهای دیگر مانند مصر و اردن واگذار میکند. این عدم تطابق میان تعهدات و تواناییها، چالشی جدی برای سیاستگذاری ایران ایجاد کرده است.
شما چندین بار به موضوع اوکراین و جنگ روسیه اشاره کردید. یکی از موضوعاتی که در افکار عمومی مطرح است، این است که روسیه برای خروج از بحران اوکراین و دستیابی به گسترش سرزمینی و صلح، به دنبال تأمین منافع خود است و احتمالا با ترامپ مذاکره کرده و به توافقی دست خواهد یافت. در این توافق ممکن است از کارت ایران استفاده کند. البته ایران بههیچوجه لقمه کوچکی نیست که بتوان آن را قربانی کرد و موضوع را خاتمه داد. اما مسئله اینجاست که روسیه اخیرا با سروصدای زیادی اعلام کرده که میخواهد میانجیگری بین ایران و آمریکا را بر عهده بگیرد یا حداقل چنین ژستی را به نمایش گذاشته است. ما بارها شاهد بودهایم که روسیه در مسیر دستیابی ایران به توافقات جهانی، همراه نبوده و حتی به گفته آقای ظریف، در زمان امضای برجام نیز سنگاندازی کرده است. در چنین شرایطی، این نگرانی وجود دارد که روسیه تا چه حد میتواند نقشآفرینی کند و آیا واقعا تمایلی به دستیابی ایران به توافق با آمریکا دارد یا ترجیح میدهد ایران را در حد یک ابزار نگه دارد تا مسائل خود را در اوکراین حل کند؟
همانطور که رهبران دنیا میدانند، هیچ کشوری دوست یا دشمن دائمی ندارد، بلکه منافع دائمی دارد. این جمله معروف نخستوزیر بریتانیا نیز گواه این موضوع است: «انگلیس دوست و دشمن دائمی ندارد، بلکه منافع دائمی دارد». آقای پوتین نیز از این قاعده مستثنا نیست. او براساس منافع روسیه عمل میکند؛ خواه ترامپ در قدرت باشد، خواه بایدن، نتانیاهو یا هر رهبر دیگری. اگر منافع روسیه تأمین شود، پوتین وارد تعامل با آن کشور خواهد شد و از آن برای تأمین منافع خود استفاده خواهد کرد. این موضوع طبیعی است. اما نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که حکمرانان ما نیز باید بیاموزند که ایران و ایرانیان دوست و دشمن دائمی ندارند، بلکه منافع دائمی دارند. روسیه مدعی است که ایران متحد آن است. اما چگونه ممکن است که رتبه صادراتی روسیه با اسرائیل 27 باشد، در حالی که رتبه ایران با روسیه 63 است؟ این تناقض را تنها منافع میتواند توضیح دهد.
البته در دوره جنگ اوکراین، روابط تجاری روسیه با ایران بهبود یافت، زیرا روسیه به ایران نیاز داشت.
دقیقا. اگر این نیاز وجود نداشت، شاید رتبه تجاری ایران با روسیه حتی پایینتر از این نیز میبود. اما اسرائیل در جایگاه بهتری قرار دارد. بنابراین نباید فراموش کرد که ایران کشوری متمایز و متفاوت در ژئوپلیتیک جهانی است. از نظر فرهنگی، ایران با عربستان و کشورهای عربی، ترکیه و بسیاری از کشورهای دیگر تفاوت دارد. از نظر زبان، دین و پیشینه تاریخی نیز ایران کشوری خاص است. بنابراین اگر تصور کنیم که اتحاد و ائتلاف برای ایران ساده و امکانپذیر است، دچار اشتباه خواهیم شد. اتحاد و ائتلاف برای ایران بسیار دشوار و پیچیده است. ایران نمیتواند بهسادگی اتحاد اقتصادی، فرهنگی یا سیاسی ایجاد کند. ما نیازمند تعامل با تمامی کشورهای دنیا هستیم و این تعامل نیازمند سیاست خارجی سازنده است؛ سیاست خارجیای که کشورها یا سازمانهای بینالمللی را متقاعد کند که حضور ایران میتواند فضای بهتری برای منطقه، دنیا و روابط دوجانبه ایجاد کند.
در شرایط فعلی، آیا ایران میتواند نقش سازندهای در عرصه بینالملل داشته باشد؟
ایران در طول تاریخ چندین بار توانسته است نقش سازندهای در عرصه بینالمللی ایفا کند و موفقیتهایی را به دست آورد. در دوران پهلوی، ایران در مسائل اعراب و اسرائیل و همچنین شورش ظفار نقش مثبتی ایفا کرد. پس از جنگ جهانی دوم نیز ایران در جنگ سرد و حتی در جلوگیری از برخورد اتمی به دلیل بحران موشکی کوبا، با وجود همسایگی با اتحاد جماهیر شوروی، نقش سازندهای داشت و سیاست خارجی موفقی را دنبال میکرد. پس از انقلاب اسلامی نیز ایران چندین بار با سیاست خارجی سازنده روبهرو و از آن منتفع شد. یکی از این موارد در زمان جنگ عراق و کویت بود. آقای هاشمیرفسنجانی در آن زمان سیاست خارجی خردمندانهای اتخاذ کرد که منجر به منافع ایران از سوی عراق، آمریکا و جامعه بینالمللی شد. ایران توانست تمامی سرزمینهای اشغالی خود را پس بگیرد، اسرای خود را آزاد کند و بسیاری از هواپیماهای عراقی که به ایران پناه آورده بودند، به عنوان غرامت نزد ایران باقی ماندند. همچنین بسیاری از تنشهای میان ایران و جامعه بینالمللی به حاشیه رفت. در دوران آقای خاتمی نیز با طرح گفتوگوی تمدنها و سیاست تنشزدایی، ایران بار دیگر نقش مثبتی ایفا کرد. در دوره آقای روحانی، سیاست خارجی ایران در شرایط حساس و دشواری شکل گرفت و نتایج مثبتی به همراه داشت. در زمان ظهور داعش، قطعنامه مبارزه با افراطگرایی، خشونت و تروریسم به پیشنهاد ایران در سازمان ملل تصویب شد و سالی به نام مبارزه با خشونت و تروریسم به تصویب رسید. این اقدامات منجر به مذاکرات سال 2015 و توافق برجام شد که ایران را دوباره در کانون توجه قرار داد. حتی در دوره آقای امیرعبداللهیان نیز تلاشهایی برای دستیابی به توافق صورت گرفت. اگرچه نام برجام بهطور مستقیم مطرح نمیشد و از عباراتی مانند «توافق هستهای» یا «مذاکرات رفع تحریم» استفاده میشد، اما هدف همان احیای برجام بود. این تلاشها به دنبال ایجاد گشایش در زندگی ایرانیان و بهبود تولید، اقتصاد و معیشت کشور بود و سیاست خارجی سازندهای را دنبال میکرد.
اما در دوره اخیر، از زمان روی کار آمدن آقای پزشکیان، اقدام مؤثر یا پیشنهاد مثبتی در این زمینه مشاهده نشده است. ایشان بر وفاق و همبستگی تأکید دارند، اما اولین گام در این مسیر، وفاق با مردم است. مردم معترضاند و خواستار توجه به مشکلاتشان هستند. اینجاست که باید به صدای مردم گوش داد و براساس خواستههای آنان عمل کرد. به اعتقاد من، نگاه ایرانیان این است که ایران باید به دنبال صلح و امنیت بینالمللی باشد و نقش سازنده خود را در این زمینه ایفا کند. وزارت امور خارجه نیز باید در این راستا ابتکارات خود را ارائه دهد.
به نظر میرسد که دولت درباره سیاست خارجی برنامه جامع و مشخصی نداشته است. در این شش یا هفت ماه گذشته، شاهد سفرهای متعدد آقای عراقچی به کشورهای همسایه بودهایم. این سفرها که در اخبار نیز به آنها اشاره شده، عمدتا در راستای تلاش برای برقراری آتشبس میان حماس، حزبالله و اسرائیل بوده است. با این حال، میزان تأثیرگذاری این تلاشها در اخبار بهطور دقیق مشخص نشده است. آنچه باید رخ میداد، تدوین و ارائه یک برنامه جامع و مشخص بود که متأسفانه مشاهده نشده است. این پرسش مطرح میشود که آیا دولت هنوز به تدریج به برنامهای دست نیافته یا شرایط خاص منطقهای مانع از ابتکار عمل شده است؟
خود آقای پزشکیان نیز اعلام کردهاند که برنامهای ندارند و همان برنامه توسعه و منویات مقام معظم رهبری را دنبال میکنند. اما این رویکرد به نظر میرسد یک خطای اساسی باشد. یک مجری برای دستیابی به اهداف تعیینشده، نیازمند نقشه راه، طرح و برنامهای مشخص است. در زمان انتخابات نیز بارها به این موضوع اشاره شده بود که نمیتوان بدون برنامه عمل کرد. هر دولتی باید طرح و برنامهای برای پیشبرد اهداف خود داشته باشد. صرفا برگزاری تورهای بازدید از کشورهای مختلف نمیتواند بهعنوان برنامه تلقی شود. برنامه باید شامل طرحهای مشخصی باشد؛ مثلا برای حل مسئله هستهای، باید طرحی ارائه شود که نشان دهد چگونه این مسئله حل خواهد شد. یا برای مسائل منطقهای، باید راهکارها و طرحهای مشخصی تدوین و ارائه شود.
درباره نقش چین با توجه به موقعیت فعلی این کشور در جهان کمی صحبت کنیم. برخلاف روسیه، چین نگاه متفاوتی به موضوع ایران دارد و میتواند نقش سازندهای در پروندههای ایران ایفا کند. با این حال چین خود نیز با مشکلاتی ازجمله درگیریهای اقتصادی با ترامپ مواجه است و به همین دلیل، کمتر به مسائل ایران ورود کرده اما میتواند میانجی مطمئنتری برای ایرانیان باشد.
چین بهعنوان یکی از قدرتهای مهم در جامعه بینالمللی، دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل است و از زمان اصلاحات دوران دنگ شیائوپینگ، سیاست خروج از انزوا و پیوستن به اقتصاد جهانی را در پیش گرفته است. این کشور با تغییر بیش از پنج هزار قانون داخلی خود، توانست حضور مؤثر و فعالی در تجارت جهانی داشته باشد. امروز نیز چین بهعنوان یکی از قدرتهای اقتصادی جهان، شانه به شانه آمریکا حرکت میکند و بزرگترین نگرانی ترامپ نیز در حوزه اقتصاد، چین است. در این معادله، کسانی که از توافق استراتژیک 25ساله میان ایران و چین صحبت میکردند، باید پاسخ دهند که چین در این شرایط چه اقداماتی انجام داده است. چین به دنبال تثبیت موقعیت اقتصادی خود در جهان است و در بحرانها، ورود سازندهای دارد؛ مانند مسائل دریای سرخ یا روابط ایران و عربستان که هدف آن تأمین نفت و سرمایهگذاری امن بوده است. اما در موضوع ایران، سیاست خارجی چین برای ما سازنده نبوده است.
تحریمهای آمریکا باعث شده چین کالاهای بیکیفیت و تکنولوژی فرسوده خود را به ایران عرضه کند. در حالی که چین در زمینههای متعددی تکنولوژی پیشرفته دارد، این تکنولوژیها وارد ایران نمیشوند و آنچه به ایران میرسد، کالاهای دستدوم یا بیکیفیت است. این موضوع نهتنها در حوزه بازرگانی، بلکه در حوزه سیاسی نیز مشهود است.
در مواردی مانند نام خلیج فارس که بهعنوان یک نام رسمی در دبیرخانه سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است، چین از نامهای دیگری استفاده میکند. این نشان میدهد که روابط استراتژیک 25ساله میان ایران و چین در مواقع نیاز ایران، سودمندی چندانی ندارد.
بنابراین نباید به چین یا هیچ کشور دیگری امید بست. ایران باید به مردم خود متکی باشد و سیاستهای خود را براساس منافع ملی و خواستههای مردم تنظیم کند. مردم ایران از فساد، رانت، تورم و انتصابهای نالایق شکایت دارند و خواستار تصمیمگیریهای درست و شفاف هستند.
با توجه به مجموعه حوادث در حوزه سیاست خارجی، سال آینده را چگونه پیشبینی میکنید و فکر میکنید سال آینده ایران در بزنگاههای مهم تاریخی قرار دارد و تصمیم سخت را اتخاذ خواهد کرد؟
سال آینده، حتی روزهای پایانی سال هم فرصت خوبی است و باید از آن استفاده کرد. همانطور که حضرت علی(ع) فرمودهاند: «مابازای عمر، بهشت است»؛ بنابراین باید از هر لحظه برای پیشرفت و بهبود وضعیت کشور استفاده کرد. بر این اساس، مهم انتخاب میان خرد و توهم است. باید در اسرع وقت با درک واقعیتهای جهانی و همکاری با کشورهای دنیا، تصمیماتی اتخاذ شود که منجر به تقویت ایران و تأمین منافع مردم شود.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1231876/