ایران پرسمان

آخرين مطالب

برگی از تاریخ/ ابتکاری برای ریزش منافقین در جنگ خواندنی ها

برگی از تاریخ/ ابتکاری برای ریزش منافقین در جنگ
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - ایسنا / با آغاز جنگ تحمیلی صدام علیه ایران در 31 شهریور 1359، نخستین کسانی که بیشتر از همه ملت ایران طعم تلخ جنگ و تجاوز به سرزمین و خانه و کاشانه خود را چشیدند، مردمانی بودند که در مناطق مرزی و هم‌جوار با عراق ساکن بودند.
از جمله شهرهایی که در آغاز جنگ هدف تاخت‌وتاز دشمن بعثی قرار گرفت؛ شهرآبادان بود؛ اما در این‌ بین مقاومت و ایستادگی مردم و به‌ویژه جوانان و بچه مسجدی‌های محله‌های شهر آبادان در برابر تجاوز دشمن، خاطراتی ارزشمند و ماندگار را بجای گذاشته است که مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس را بر آن داشته تا همزمان با ایام شروع جنگ تحمیلی هشت‌ساله رژیم بعثی علیه ایران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در چند شماره این حوادث و اتفاقات را منتشر می‌کند:
«از فردای آن روز که بچه‌ها، حضور افراد منافقین و گروهک‌ها را در مسجد به عنایت (مسئول بچه‌های مسجد) گزارش دادند، عنایت هر روز مسافت دو را بیشتر و تمرینات را سنگین‌تر کرد و به همین ترتیب کم‌کم از جمعیت کاسته شد و آن‌هایی که دلشان واقعاً با دفاع نبود و همه افراد وابسته به گروهک‌ها، مسجد را ترک کردند.
کلاس‌های آموزشی علی‌رضا هم از روز نهم مهر تمام شد و او در روز آخر، پس از تدریس اعلام کرد: دیگه آموزش تموم شده. از ای به بعد مونم کنار شمام! او بلافاصله رفت و در کنار بچه‌ها نشست. بچه‌ها تعجب کردند ولی کسی چیزی نگفت. نیم ساعت بعد، آموزش نظامی شروع شد و علی‌رضا هم در کنار بچه‌ها در آن شرکت کرد.
این آموزش هم که تمام شد، بزرگ‌ترها دور علی‌رضا جمع شدند و از اینکه او هم در کنار بچه‌ها مانده بود، اظهار خوشحالی کردند. بعد هم شروع به پرسیدن سؤالاتی کردند. بین آن‌ها بهرام ذبیح زاده و اسماعیل سوری هم حضور داشتند که خیلی اظهار محبت کردند. این صحبت‌ها علی‌رضا را خیلی دلگرم کرد و سردی حضور در یک جمع غریبه به‌یک‌باره تبدیل به نشاط و دوستی شد. بدین ترتیب، او هم از آن روز از اعضای مسجد شد.
بهرام و اسماعیل جزو عده‌ای بودند که با شروع جنگ از مسجد طالقانی به مسجد علی بن ابیطالب (ع) آمده بودند. علیرضا تازه همان روز عنایت‌الله رئیسی را شناخت و فهمید که او دبیر ورزش آموزش‌وپرورش و مسئول مستقیم بچه‌های مسجد است. هر روز در مسجد، دویدن از 6:30 صبح شروع می‌شد و بچه‌ها از مسجد تا میدان طیب یا استادیوم، از مسیرهای مختلف می‌دویدند.
آن دو گروه کمونیستی هم که در مقابل مسجد و آن‌طرف خیابان اروسیه بودند، صبح‌ها می‌دویدند. آن‌ها گاهی حین دو، سرودهای چپی می‌خواندند و چند دختر هم همیشه آخر صف آن‌ها بودند. گاهی که گروه مسجد و گروه آن‌ها در دو به هم می‌رسیدند، بچه‌های مسجد با پاهایشان ضرب چهارم می‌زدند و صدای سرود آن‌ها در بین صدای پای بچه‌ها گم می‌شد. بعضی مواقع هم در مقابل آن‌ها به پشت می‌دویدند یا مانور می‌دادند.
بچه‌ها احساس غرور عجیبی می‌کردند؛ به‌خصوص زمانی که از «لین 1 »احمدآباد رد می‌شدند. با ابهتی که در چهره عنایت و بچه‌ها وجود داشت، با زبان بی‌زبانی به مردم اطمینان می‌دادند که می‌مانند و مقاومت می‌کنند و ترسی از دشمن ندارند. مردم در حال عبور می‌ایستادند و با شوق و غرور، به بچه‌ها نگاه می‌کردند. بعضی‌ها با گفتن: ماشاءالله...زنده باشین...، به آن‌ها قوت قلب می‌دادند.
بچه‌ها بعد از دویدن، در حیاط مسجد به‌صف می‌شدند و شروع به تمرین و نرمش‌های بدنی می‌کردند. بعد از تمام شدن کلاس‌ها، همه دور هم می‌نشستند و صبحانه می‌خوردند. محمود مسئول آبدارخانه بود و صبحانه را او آماده می‌کرد و بقیه هم به او کمک می‌کردند. عنایت با مشورت اسماعیل، محمود، عباس، بهرام، غلام و علی‌رضا، وظایفی را برای بچه‌های مسجد همچون نگهبانی و گشت، نظافت، تدارکات و تسلیحات، امداد، توزیع ارزاق، شناسایی محرومان و غیره مشخص کرده بود. با تقسیم‌کاری که عنایت بین گروه‌ها انجام داده بود، روزانه همه مشغول انجام‌وظیفه بودند.
ساخت نارنجک و کوکتل مولوتف
عنایت از بچه‌ها خواسته بود تا درست کردن کوکتل مولوتف و نارنجک‌های سه‌راهی را که از زمان انقلاب در جمع جوانان انقلابی مطرح‌شده بود، یاد بگیرند و تولید کنند. برای همین مسعود مشغول جمع‌آوری فیلتر ماشین، چوب‌پنبه، براده آهن و خرده پارچه شد و عباس و جعفر تفرقه به دنبال تهیه بنزین و شیشه نوشابه رفتند. بعد از جمع‌کردن مواد اولیه لازم، با کمک بزرگ‌ترها در شیشه نوشابه، چوب‌پنبه و کاغذ فیلتر خرد شده ریختند و در شیشه دیگر براده و خرده آهن.
بعد به هر دو شیشه بنزین اضافه کردند و یک‌تکه پارچه به‌عنوان فتیله داخل شیشه‌ها گذاشتند که سر پارچه از شیشه بیرون زده بود. با خرما پارچه را به سر شیشه چسباندند و در شیشه را با خرمای له‌شده کاملاً بستند. آن‌ها توانسته بودند با آن سن کمشان کوکتل مولوتف بسازند و از این بابت خیلی خوشحال بودند، بعد هم به بقیه بچه‌ها طریقه ساختنش را آموزش دادند.
در گوشه‌ای دیگر از حیاط مسجد، شاهپور امیری مشغول درست کردن باروت بود. یکی دو تا از بچه‌ها با اره آهن روی لوله سه‌راهی شیار عمیق ایجاد کردند و دو طرف آن را با درپوش بستند. فتیله را از درپوش بالای سه‌راهی رد کردند و باروت را داخل سه‌راهی ریختند. این وسیله به‌عنوان یک نارنجک دستی در جنگ شهری قابل استفاده بود.
مساجد آبادان کار مهم دیگری هم بر عهده داشتند و آن همکاری با فرمانداری در حفاظت از اموال مردمی بود که شهر را ترک کرده بودند. در مسجد علی بن ابی‌طالب (ع) این وظیفه به عهده عباس حیاتیان و چند نفر از بچه‌ها ازجمله شهرام امیرزاده بود. شهرام هجده‌ساله بود، اما خیلی با حساب‌وکتاب عمل می‌کرد و جوانی متین و با وقار و پخته بود. رفتارش باعث شده بود چند سال بزرگ‌تر از سن واقعی‌اش به نظر برسد. او با همه بگو و بخند داشت و لبخندهای نمکینش بین بچه‌ها معروف بود.
گاهی که ساکت بود و نمی‌خندید، برای همه عجیب بود. در این مواقع اسماعیل به سراغش می‌رفت و کنارش می‌نشست و می‌گفت: بگو ببینم، ای که غرق‌شده، کشتی بوده یا لنج؟! او هم با لهجه بومی‌های آبادان می‌گفت، چینکو! بعد هم هر دو می‌خندیدند و غم و غصه‌ها از دلشان بیرون می‌رفت.
منبع:
علیرضا فخارزاده، سعیده سادات محمودزاده حسینی، بچه‌های مسجد طالقانی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران 1402، صص 71، 72، 73، 74، 75، 76، 77، 78
انتهای پیام

لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1174295/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

180 روز واردات ایران؛ از آیینه شیشه‌ای تا تلفن هوشمند

رشد 15 درصدی صادرات ایران به ترکمنستان

هفت میلیون بازنشسته در آستانه شیرین کامی

جانبازان نخاعی اسطوره هایی صبور و مایه افتخار کشور هستند

ورزشکاران جانباز، قهرمانان دفاع‌مقدس و قهرمانان جبهۀ ورزش هستند

گوناگون/ کشف خیابانی که «ون‌گوگ» نقاشی کرده بود

هشدار امام(ره)؛ طمع‌هایی که پایانی ندارد...

زیارت سُک سُکی بدرد نمی‌خوره !

«لبیک یا حسین یعنی...» مداحیِ میثم مطیعی برای سید مقاومت

سخن بزرگان/ من چقدر متأثر می‌شوم وقتی می‌بینم برخی کسانی که از اروپا برمی‌گردند...

از پاپیروس‌های دیروزی تا ربات‌های هوشمند پست

حال من بد بود، اما هیچ کس باور نداشت!

پزشکیان: گسترش روابط با ترکمنستان بر توسعه کریدور شمال - جنوب موثر است

سه پیام ایران به رژیم صهیونیستی

حزب‌الله چگونه درحال خلق معادله‌ای جدید در رویارویی با اسرائیل است؟

حمله مجدد رژیم صهیونیستی به ضاحیه بیروت

تعداد شهدای حملات اسرائیل به لبنان افزایش یافت

فروریختن و عبور از دیوار بزرگترین زندان جهان در نوار غزه

شیوخ زنده‌اند؟

درخواست برخی نماینده‌ها: تجدید نظر در دکترین دفاعی با ساخت سلاح هسته‌ای

آمریکا بیشتر به دنبال مذاکره با ایران است تا تنش

فرصت از دست رفته واشنگتن برای همکاری با تهران

جا خالی دادن عجیب گوزن از گلوله شکارچی

تصاویر آخرالزمانی از طوفان وحشتناک در فلوریدا

حادثه‌‌ کربلا اتفاق خواهد افتاد

پنج شرط شهید شدن

گوناگون/ «ون‌گوگ» را با 10 نقاشی بشناسید

واکنش جالب کودک لبنانی به نام «سید مقاومت» سوژه شد

چرا دانشمندان هوش مصنوعی، جایزه نوبل فیزیک را گرفتند؟

شعرخوانی دلنشین از دکتر مشایخی

ربیعی: وقت تجدیدنظر در سیاست‌های خبری و رسانه‌ای نرسیده است؟

بدرقه رئیس جمهور برای سفر به ترکمنستان

20 منبع مطلع: 10 منبع مطلع «میدل ایست آی» درباره سردار قاآنی غلط کردند!

واکنش بقایی به تهدید آیت‌الله سیستانی توسط صهیونیست‌ها

درخواست معنادار حقیقت پور از پزشکیان

رزمایش هسته‌ای ناتو با شرکت هواپیماهای اف35 و بی52

شکار کوادکوپترهای جاسوسی اسرائیل توسط حماس

کمین رزمندگان سرایا القدس علیه نظامیان اسرائیلی

بورل حمله رژیم اسرائیل به نیروهای یونیفل را محکوم کرد

ماموریت سخت

بازگشت صف‌های خرید به بورس

‌معمای همسان‌سازی؛ برنامه مجلس برای حقوق بازنشستگان

گزارشی از اشتغال رسمی و غیررسمی؛ 55 درصد افراد شاغل بیمه نیستند

لحظاتی از طوفان وحشتناک در فلوریدا

نماهنگ «حزب الله زنده است»

برگی از تاریخ/ ابتکاری برای ریزش منافقین در جنگ

ساخت محصول دانش بنیان برای کاهش مصرف برق

تعویقِ زمان پرتاب ماهواره‌های طلوع 3 و ظفر 2

معنی ریشه جالب مثل «عرب نی انداخت»

القصه پی شکست ما بسته صفی