ایران پرسمان

آخرين مطالب

شکاف اروپا و آمریکا؛ فرصت یا تهدید برای ایران؟ سیاست روز

شکاف اروپا و آمریکا؛ فرصت یا تهدید برای ایران؟
  بزرگنمايي:

ایران پرسمان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
گسل کم‌سابقه و حتی بی‌سابقه در مناسبات ایالات متحده و اروپا می‌تواند به‌عنوان یک فرصت دیپلماتیک در راستای آغاز مذاکرات ایران و قاره سبز عمل کند. این در حالی است که برخی از ناظران اذعان دارند با وجود این اختلافات بین اروپا و آمریکا، دو طرف کماکان بر سر تقابل و نوع مواجهه با ایران اشتراک نظر خود را دارند و این شکاف، لزوما به معنای ایجاد فرصت برای تهران نخواهد بود. از این منظر و برای بررسی دقیق‌تر آثار و تبعات تداوم اختلافات اروپا و آمریکا بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به گفت‌وگویی با محسن بهاروند نشسته‌ایم تا ارزیابی سفیر پیشین ایران در انگلستان و معاون امور حقوقی و بین‌المللی وزارت امور خارجه ایران را درباره این موضوع جویا شویم.
‌‌جناب بهاروند، پس از بسته‌شدن پرونده مذاکرات با آمریکا، اکنون طیفی راه‌حل جایگزین را در ادامه مذاکرات با اروپا می‌دانند. این در حالی است که بعد از نشست ریاض در هفته گذشته و آغاز تحرکات دیپلماتیک دولت ترامپ و روسیه برای احیای روابط دوجانبه و پایان‌دادن به جنگ اوکراین، شکاف تقریبا بی‌سابقه‌ای در روابط دو سوی آتلانتیک (اروپا و آمریکا) شکل گرفته است. آیا به باورتان اروپا و آمریکا در صورت تداوم این اختلاف‌ها‌ و تنش‌ها به یک نقطه برگشت‌ناپذیر از تقابل خواهند رسید؟
به نظر من در جنبه‌هایی از مناسبات آمریکا و اروپا این اتفاق روی خواهد داد، اما اینکه تصور کنیم همه روابط دو سوی آتلانتیک به این نقطه برسند، قدری دور از واقعیت است.
‌‌با توجه به حجم واکنش‌های تند کشورهای اروپایی، هم روسیه و پوتین و هم ایالات متحده و دونالد ترامپ احتمال داده‌اند که در مذاکرات پیش‌رو، اروپایی‌ها را هم دخالت بدهند. در مقابل برخی از ناظران از تغییرات راهبردی در نظام بین‌الملل می‌گویند و معتقدند که در حال بازگشت به نظم بین‌الملل در دوره پس از جنگ جهانی دوم هستیم که ابرقدرت‌های جهانی در حال تعیین تکلیف برای کل نظام بین‌الملل بودند. واقعا نظم هزاره سوم در حال رجعت به گذشته است؟
اتفاقا موضوع اینجاست که اروپایی‌ها در سال‌ها و دهه‌های گذشته دچار یک کلیشه در ترسیم مناسبات سیاسی و دیپلماتیک خود بوده‌اند که متأسفانه متأثر از همان نظم پس از جنگ جهانی دوم و به‌ویژه نظم حاکم در جنگ سرد بود. اکنون سؤال اینجاست که اروپایی‌ها چگونه می‌توانند و قادر خواهند بود مفروضات دهه‌های گذشته در حوزه سیاست خارجی خود را درباره اینکه محوریت را روی آمریکا قرار داده بودند، رها کنند! به هر حال اروپا در طول این دهه‌ها با این مفروض پیش رفته‌ که نظام بین‌الملل با حاکمیت آمریکا و کمک فکری اروپا شکل گرفته است و اروپا کماکان اصرار دارد که این نظام به همین شکل باشد. اما واقع امر این است که نظام بین‌الملل تغییرات گسترده‌ای را تجربه کرده است و بعید می‌دانم در‌صورتی‌که اروپا نخواهد مفروضات خود را عوض کند، به موفقیتی دست یابد. اکنون ما با یک «اروپای گریان» مواجهیم.
چرا گریان؟
چون با توجه به عملکرد یک‌ماهه دولت دوم ترامپ در قبال مواجهه با روس‌ها و پایان‌دادن به جنگ اوکراین، اروپایی‌ها تنها کاری که می‌توانند بکنند، این است که تحولات را نظاره کرده و گریه کنند.
‌‌یعنی به باورتان اروپایی‌ها نمی‌توانند جایگزینی برای آمریکا در جنگ اوکراین و در حمایت از کی‌یف و در تقابل با مسکو باشند؟
اساسا موضوع فراتر از جنگ اوکراین و حتی فراتر از دونالد ترامپ است.
‌‌چطور؟
چه ترامپ باشد و چه نباشد، نظم حاکم در نظام بین‌الملل در حال تغییر است. این در حالی است که اروپا کماکان نمی‌خواهد واقعیت‌های مربوط به تغییر در نظام بین‌الملل را بپذیرد و همچنان با همان ایده‌ها، کلیشه‌ها و مفروضات مربوط به دوران پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد در سیاست خارجی خود عمل می‌کند.
شما که تأکید خاصی بر تغییر در نظم بین‌الملل دارید؛ چه جزئیات و اقتضائاتی را برای این نظم قائل هستید؟ چون تا پیش از این، بسیاری معتقد بودند که شاهد نظام چندقطبی و تکثر بازیگران در این نظم هستیم، اما اکنون با رفتار دونالد ترامپ به نظر می‌رسد که سه ابرقدرت آمریکا، روسیه و چین، حتی برای اروپایی‌ها هم تعیین تکلیف می‌کنند. در باور شما هم چنین نظمی وجود دارد؟
من سعی دارم از منظر دیگری به این موضوع نگاه کنم. ببینید واقعیت‌هایی که بر اساس آن، نظام بین‌الملل تعریف و بنا نهاده شده بود، در حال رنگ‌باختن است. یعنی این مبانی، چه مبانی فلسفی و چه مبانی نهادی آن، به شکل جدی و اساسی در حال تضعیف‌شدن است. با توجه به این موضوع به نظر من در نظم جدید، آمریکایی‌ها دیگر به دنبال هزینه‌تراشی برای خود نیستند. به هر حال بعد از جنگ جهانی دوم و در دوران جنگ سرد، آمریکایی‌ها هزینه‌هایی را برای خود تعریف کرده و تا مدتی هم این سیاست را ادامه داده بودند. ولی بعد از اینکه شوروی از بین رفت و معادلات جدیدی طی این دهه‌ها جایگزین جنگ سرد شده است، دیگر آمریکا دلیلی نمی‌بیند که بخواهد هزینه‌های گزافی را در عرصه سیاست خارجی خود صرف کرده و به جای دیگران اصطلاحا «دست‌به‌جیب» شود. به همین دلیل بسیار طبیعی است که اکنون آمریکا از بسیاری از آن هزینه‌های تسلیحاتی، مالی و تجاری خود و حتی حمایت‌های سیاسی و دیپلماتیکش عقب‌نشینی کند. لذا هرگونه نظمی که در نظام بین‌الملل شکل بگیرد، بر اساس این مفروضات جدید خواهد بود.
‌‌به سرفصل مهم گپ‌و‌گفت با شما برسیم که ناظر بر تأثیرات شکاف جاری در روابط اروپا و آمریکا بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. در این رابطه ما با دو قرائت مواجهیم؛ برخی بر این باورند که این شکاف اکنون فرصت بسیار مغتنمی را در اختیار تهران قرار داده است که بتواند روابط خود را با این سوی آتلانتیک یعنی اروپایی‌ها ترمیم کرده و پنجره نیمه‌باز در روابط سرد و تخریب‌شده با اروپا را بگشاید. اما طیفی هم با نگاهی نه‌چندان خوشبینانه و حتی بدبینانه تأکید دارند که اگرچه شاهد اختلافات و گسل در روابط آمریکا و اروپا هستیم، ولی این موضوع لزوما به معنای ایجاد فرصت برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود و کماکان دو سوی آتلانتیک بر سر نوع مواجهه و تقابل با تهران اشتراک نظر دارند. ارزیابی شما به کدام‌یک از این دو سناریو نزدیک‌تر است و آیا شما، سناریوی سومی را در نظر دارید؟
نه اتفاقا به نظر من سناریوی دوم قدری به واقعیت نزدیک‌تر است. یعنی به باور من هم اگرچه شاهد اختلافات بین اروپا و آمریکا هستیم، اما کماکان اشتراک نظر خود را در قبال ایران دارند.
‌‌یعنی نمی‌توان به مذاکرات با اروپا از جانب جمهوری اسلامی ایران امیدوار بود؟
همان‌گونه که در پاسخ به پرسش‌های قبلی مطرح کردم، اروپا حتی اگر اشتراک نظر با آمریکا داشته باشد یا اختلافات و گسل فعلی شدیدتر هم بشود، در قبال ایران نمی‌تواند سیاست مستقل و جداگانه‌ای از ایالات متحده را اجرائی کند.
‌‌به چه دلیل؟
چون قبل‌تر گفتم که اروپایی‌ها کماکان با همان مفروضات و کلیشه‌های مربوط به جنگ سرد به سیاست خارجی نگاه می‌کنند و سعی دارند آمریکا را مرکز و کانون نظم بین‌الملل و اروپا را حامی آن در نظر بگیرند. در حالی که نمی‌توان جایگاهی برای آن نظم مدنظر اروپا قائل بود. به همین دلیل اروپایی‌ها در هر حالتی در قبال ایران یا هر موضوع سیاست خارجی با همان مفروضات گذشته قائل به این هستند که بدون آمریکا نمی‌توانند کاری انجام دهند. با این حال و در پاسخ مشخص به پرسش قبلی شما، من کماکان معتقدم اشتراک نظری بین اروپا و آمریکا درخصوص نوع مواجهه و تقابل با ایران وجود دارد، با این تفاوت که تصمیم اصلی و نهایی بر عهده آمریکاست.
‌‌اتفاقا جناب بهاروند برخی گزاره استقلال عملکرد اروپایی‌ها در قبال ایران را با توجه به رفتار، تصمیمات و اقدامات دونالد ترامپ در قبال روسیه و جنگ اوکراین مطرح کرده‌اند. به این معنا که اروپایی‌ها سعی دارند از موقعیت مذاکرات با ایران و حتی احتمالا فعال‌نکردن مکانیسم ماشه به عنوان اهرم موازنه‌ساز در ترسیم روابط با واشنگتن استفاده کنند تا...
نه اتفاقا کاملا برعکس است؛ یعنی به باور من در قبال موضوع جمهوری اسلامی ایران، اروپایی‌ها سعی خواهند کرد کماکان همبستگی، همسویی، همراهی و حمایت خود را از سیاست‌های آمریکا نشان دهند. به این معنا که اگر اروپا سعی کند و بخواهد ‌روابط خود با آمریکا را با توجه به این شکاف فعلی به نحوی کنترل و مدیریت کند، یکی از این موضوعات به ایران اختصاص پیدا خواهد کرد.
‌‌به چه دلیل چنین باوری دارید؟
چون اگر مذاکرات بین پوتین و ترامپ علاوه بر احیای روابط دوجانبه مسکو‌-‌واشنگتن به پایان‌دادن جنگ اوکراین منجر شود و این جنگ فلسفه، ماهیت و محتوای خود را از دست بدهد، اروپایی‌ها ناچار خواهند بود برای تداوم روابط و مناسبات با ایالات متحده آمریکا به دنبال پیداکردن نقاط و فصول مشترک دیگری باشند تا بتوانند با مانوردادن روی آن، این پالس را به کاخ سفید بدهند که اروپا همچنان متحد آمریکاست و اتفاقا به همین واسطه اروپا سعی خواهد کرد با فعال‌کردن مکانیسم ماشه همچنان همراهی، همسویی و حمایت خود را از سیاست‌های آمریکا نشان دهد. به بیان دیگر اروپا سعی می‌کند ‌پرونده ایران را به موضوع و سرفصل توافق با آمریکا تبدیل کند و از فعال‌کردن مکانیسم ماشه و سایر موضوعات مربوط به پرونده ایران پل ارتباطی با آمریکا بسازد‌‌. دلیل اصلی‌اش هم این است که واقعا اروپا نمی‌‌خواهد مفروضات و کلیشه‌های سیاست خارجی خود را عوض کند و همچنان تصور می‌کند نظم بین‌الملل با محوریت آمریکا و حمایت اروپا در حال شکل‌گیری است؛ اینجاست که اروپا هیچ‌گونه استقلال عملی از ایالات متحده آمریکا در قبال ایران ندارد؛ یعنی چه با شکاف و چه بدون شکاف، چه با اشتراک نظر و چه بدون اشتراک نظر اروپا و آمریکا، اساسا اروپایی‌ها توان اتخاذ سیاست مستقل را ندارند.
‌‌پس لازم شد این سؤال را هم بپرسم که چه آینده‌ای را برای ناتو تصور می‌کنید؟ چون اینجا هم دو روایت وجود دارد؛ برخی در صورت تداوم شکاف و گسل فعلی بین دو سوی آتلانتیک، ناتو را در حال تضعیف و حتی نابودی می‌بینند و برخی هم معتقدند که احتمالا ناتو به حیات خود ادامه دهد، اما اروپایی‌ها ممکن است به دنبال تشکیل یک ارتش مستقل اروپایی باشند.
صرفا و به تنهایی داشتن ارتش مستقل اروپایی تعیین‌کننده نیست.
‌‌چرا؟
چون اگر اروپا بخواهد یک نهاد نظامی یا ارتش مستقل تشکیل دهد، لجستیک آن مهم است. بنابراین اگر اروپایی‌ها به دنبال تشکیل یک نهاد نظامی یا ارتش مستقل اروپایی باشند، توان تأمین لجستیک، تسلیحات، ابزار نظامی و سایر موضوعات را برای ورود به منازعاتی در حد ناتو بدون حضور و حمایت آمریکا ندارند. به بیان دیگر اروپا به تنهایی توان تأمین لجستیک یک نهاد نظامی مستقل در حد ناتو برای ورود به مناقشاتی مانند جنگ اوکراین یا توان تأمین امنیت اروپا را به شکلی جداگانه‌‌ ندارد.
‌‌به موضوع ایران برگردیم. در مقابل رفتار اروپایی، واکنش روسیه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا امکان دارد پوتین و کرملین در جریان مذاکرات و احیای روابط با ترامپ بخواهد از موقعیت ایران استفاده کند؟
ببینید اینجا موضوع کشور مشخصی مانند روسیه یا یک رئیس‌جمهور مانند پوتین مطرح نیست. این یک اصل طبیعی در سیاست خارجی است که هر کشوری و مقام آن کشور به دنبال تأمین منافع خود باشد و آن را به عنوان اولویت کاری و محور تحرکات و تصمیمات و اقدامات خود در عرصه دیپلماتیک قرار دهد. به همین دلیل اینجا نمی‌توان انتقادی به پوتین داشت که چرا این احتمال وجود دارد که بخواهد از کارت ایران در برابر ترامپ و برای تحقق منافع و اهداف کرملین استفاده کند. پوتین رئیس‌جمهور روسیه است. او اولویتش را روی تأمین منافع کشور خود قرار داده است، نه ایران. با این حال من به شکل مشخص هنوز دلیل یا سندی دال بر این پیدا نکرده‌ام که مسکو بخواهد در احیای روابط با آمریکایی‌ها به‌طور کامل ایران را نادیده بگیرد. به هر حال این دو کشور در نزدیکی هم قرار دارند و به واسطه اقتضائات ژئوپلیتیکی و همسایگی، تداوم همکاری‌های آنها در همه عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، تجاری، نظامی و... اجتناب‌ناپذیر است. به همین دلیل روسیه سعی می‌کند در تعامل با ترامپ به نحوی عمل کند که حساسیت تهران را برانگیخته نکند و همه منافع ایران را به خطر نیندازد.
‌‌اگر در نهایت مذاکرات بین پوتین و ترامپ برای پایان‌دادن به جنگ اوکراین مطابق با خواسته روس‌ها جلو برود و بخشی از خاک اوکراین به روسیه الحاق پیدا کند، ایران هم می‌تواند در کنار روسیه از این پیروزی بهره‌مند شود؟
خیر، ایران نمی‌تواند نقشی در این پیروزی داشته باشد؛ چون اگر توافقی انجام شود، نهایتا توافقی خواهد بود بین روسیه و اوکراین که با هدایت و حمایت دونالد ترامپ انجام شده است.
‌‌در این بین، گزاره احتمالی دال بر میانجیگری روسیه در تنش تهران‌-‌واشنگتن هم مطرح شده است. شما قائل به سناریوی میانجیگری روسیه هستید؟
این موضوع از یک سو بستگی به میزان جدیت ایران در حل مسئله با آمریکا و از سوی دیگر هم تمایل روس‌ها برای ورود به عرصه میانجیگری بین تهران و واشنگتن دارد. البته به باور من امکان این وجود دارد که روسیه بتواند در این وضعیت به عنوان میانجیگر و با هدف کنترل و مدیریت تنش در مناسبات ایران و آمریکا ورود کند. ولی باید اذعان کرد که روسیه هیچ‌گاه ورود جدی و صددرصدی برای اینکه بتواند یا بخواهد تنش و تقابل ایران و آمریکا را به شکل کامل حل‌وفصل کند، نخواهد داست؛ چون این سؤال وجود دارد که آیا روسیه اساسا چنین پتانسیلی دارد یا نه؟‌ من مطمئن نیستم که دیپلماسی و سیاست خارجی کرملین چنین ظرفیتی را داشته باشد.
‌‌به این سؤال کلیدی هم برسیم که تلقی شما از سال آتی (شمسی) برای ایران چه خواهد بود؟ چون طیفی از ناظران، تحلیلگران و کارشناسان با محوریت بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و مجموعه اقداماتی که او پس از قدرت‌گیری مجدد در منطقه و جهان و به‌خصوص علیه ایران رقم زده است، با عینکی نه‌چندان خوشبینانه، سال 1404 را سال تصمیمات سخت در همه عرصه‌ها و زمینه‌ها و به‌ویژه در حوزه سیاست خارجی ارزیابی می‌کنند. شما چه برآوردی دارید؟ در نظر داشته باشیم که مجموعه تحولات، اتفاقات و رویدادهای سال 1403 می‌توانست در یک دهه یا حتی یک قرن رخ دهد. مرگ رئیس‌جمهور ایران، انتخابات زود‌هنگام، روی کار آمدن دولت و مجلس جدید، دو بار حمله مستقیم ایران و اسرائیل به همدیگر، بازگشت ترامپ به کاخ سفید، پایان جنگ در لبنان و غزه، سقوط بشار اسد، ترور هنیه در تهران، ترور سیدحسن نصرالله و‌...‌ همه اینها و بسیاری دیگر، چگونه سالی را برای 1403 رقم زد و چه افقی برای 1404 ترسیم می‌کند؟ ما باید از سال آتی بترسیم؟
پاسخ به این پرسش شما و اینکه چه اتفاقی در سال 1404 روی می‌دهد تا حد بسیار زیادی بستگی به رفتارها، اقدامات، تصمیمات و نوع کنشگری ایران دارد. در این رابطه من معتقدم که ایران نباید خود را بازیگر منفعل بداند و باید از هم‌اکنون برای سال 1404 یک سیاست خارجی فعال، پویا و در عین حال هوشمند تعریف کند که از حالت انفعال و انزوا خارج شود. اگر ایران در سال آینده بازیگر فعالی در عرصه منطقه‌ای و جهانی باشد و به سیاست خارجی هم اجازه فعالیت بدهند که بخواهد برای تأمین منافع و امنیت ملی کشور وارد عمل شود و بازیگری کند، به‌راحتی می‌تواند از برخی مسائل، چالش‌ها و بحران‌ها عبور کند و در این صورت دیگر سال 1404، آن‌گونه که برخی آن را سال سختی می‌دانند، نخواهد بود. واقعا باید از این موضوع تا حد امکان دوری کنیم که ایران یک کشور منزوی و منفعل باشد و برای سال آینده منتظر باشیم که ببینیم کشورهای منطقه و جهانی چه تصمیمی می‌گیرند و چه سیاستی را در قبال جمهوری اسلامی ایران اتخاذ می‌کنند تا در ادامه ما وارد عرصه کنشگری و پاسخ متقابل شویم. این غلط است. ما باید یک سیاست فعال داشته باشیم و فارغ از آنچه‌ مطرح است، ایران باید عنوان کند که چه تصمیم و اقداماتی را برای تحقق منافع و امنیت ملی اتخاذ می‌کند.
ضمنا ما نمی‌توانیم از برخی بازیگران کوچک که توان دیپلماتیک چندان بالایی ندارند یا آنکه خود دچار مسائل و مناقشاتی هستند‌ یا در عرصه سیاست خارجی ملاحظات و محدودیت‌هایی دارند، انتظار زیادی داشته باشیم که بتوانند برای ایران کاری انجام دهند یا مطالبه میانجیگرایانه از آنها داشته باشیم. نهایت مطالبه و سقف انتظارات ما از این نوع کشورها باید این باشد که در حد مناسبات دوجانبه تأثیرات نسبی داشته باشند. در غیر این صورت واقعا سرمایه‌گذاری روی این کشورها برای سال آینده ما را به نقطه ایدئالی که برای خود ترسیم کرده‌ایم، نخواهند رساند. پس آینده مناسبات و تحولات سال 1404 در نتیجه تصمیماتی است که خود ایران می‌گیرد.
ما هیچ‌وقت نباید ظرفیت، جایگاه و قدرت ایران را فراموش کنیم یا آن را دست‌کم بگیریم. ایران از هم‌اکنون باید تصمیم بگیرد که برای سال 1404 بتواند از ظرفیت و توانایی‌های خود برای حل مشکلات استفاده کند و برای رفع مسائل جاری تصمیم بگیرد و ابتکاراتی را در نظر داشته باشد و اصطلاحا بازیگری فعال خود را داشته باشد. اگر ایران بازیگر فعالی نباشد و حتی تصمیمی هم برای بازیگری فعال نگیرد و برنامه‌ای برای استفاده از همه کارت‌ها نداشته باشد، واقعا این امکان وجود دارد که عبور از بحران‌ها در سال 1404 بسیار مشکل‌آفرین باشد.
‌‌برخلاف آنچه‌ شما از لزوم استفاده از کارت‌های مختلف یا لزوم بازیگری فعال ایران گفتید، طیفی از ناظران قائل به بن‌بست برای سال آتی هستند و معتقدند تهران، نه هیچ کارت بازی و نه هیچ توانی برای بازیگری فعال یا حتی ارائه راه‌حل دارد تا بتواند...
من قائل به بن‌بست نیستم و به نظر من راه‌حل وجود دارد، اما مشکل اینجاست که غربی‌ها و مشخصا دولت ترامپ هیچ راهکار و راه‌حلی برای آغاز مذاکرات با ایران ارائه نکرده است. دولت ترامپ از زمانی که روی کار آمده است با نگاهی از بالا به پایین صرفا به ایران دستور می‌دهد که نباید سلاح هسته‌ای داشته باشد. در مقابل هم مقامات ما‌ بارها و بارها اعلام کرده‌اند که به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نیستند. لذا در این موضوع، ایران حتی با آمریکایی‌ها اشتراک نظر دارد. ولی این موضوعات و طرح مباحثی از این دست، مسئله را حل نمی‌کند؛ چون باید وارد یک موضوع مشخص شویم و در رابطه با آن، مذاکره و بحث و توافق بکنیم. اگر اروپایی‌ها و به خصوص آمریکایی‌ها احساس نگرانی و تهدیدی از بابت پرونده فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران دارند باید موضوعات را به شکل مشخص مطرح کنند تا درخصوص آن مذاکره انجام شود.
یعنی غرب باید یک پیشنهاد مشخص برای مذاکرات داشته باشد که بتواند گفت‌وگوهایی برابر و آبرومند را برای همه طرفین ایجاد کند. برای مثال، آمریکا می‌تواند این پیشنهاد را داشته باشد که همکاری‌های لازم را با ایران در پرونده هسته‌ای خواهد داشت که تهران همچنان بتواند بیشترین استفاده را از برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای داشته باشد و سلسله مذاکرات فنی و پیشنهادات فنی در این رابطه مطرح شود که این موضوعات از طریق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی عملیاتی شود تا کماکان برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران هم ادامه پیدا کند. این موضوع از یک سو نگرانی غربی‌ها از برخی اتهامات و ادعاهای امنیتی پیرامون پرونده صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را مرتفع می‌کند و در عین حال ایران هم می‌تواند کماکان از برنامه صلح‌آمیز خود استفاده کند. اما اینکه مدام با یک نگاه دستوری و از موضع برتر به ایران تحکم کنند که نباید هیچ برنامه هسته‌ای داشته باشد، این نه قابل مذاکره است و نه می‌توان به آن ورود کرد. این نوع ادبیات تکراری که ایران حق استفاده و داشتن برنامه هسته‌ای را ندارد به‌هیچ‌عنوان پیشنهاد دیپلماتیکی در جهت مذاکره و توافق نیست. اگر ترامپ به دنبال این است که به ادعای خود ایران نباید سلاح هسته‌ای داشته باشد، باید برای آن پیشنهاد ارائه کند، راه‌حل و راهکار داشته باشد و به شکل جزئی و موردی بحث را آغاز کند. کلی‌گویی و ادبیات دستوری، راه‌حل موضوع نیست.
‌‌حالا که از ادبیات دستوری و تحکمی دونالد ترامپ گفتید، این را هم واکاوی کنیم که هدف غایی از این ادبیات چیست؟ چون برخی معتقدند سناریوی لیبی و عراق و آنچه برای برنامه هسته‌ای این دو کشور و سرنوشت صدام و قذافی ترسیم شده بود، برای تهران نیز ترسیم شده و برخی هم بر این باورند که غرب با این ادبیات و با ارائه سقف مطالبات به دنبال آن است که کف خواسته‌ها را برای خود محقق کند. اصطلاحا ترامپ به مرگ گرفته تا تهران به تب راضی شود. تحلیل شما در‌این‌باره چیست؟
قضاوت درخصوص یک موضوع‌ بدون آنکه ورود جزئی به آن داشته باشیم بسیار سخت است. مسلما ایران نه لیبی است و نه عراق که بخواهیم تصور کنیم سرنوشت آنها برای جمهوری اسلامی ایران تکرار می‌شود. ایران بدون شک یک کشور قدرتمند و بزرگ‌ترین کشور خاورمیانه است و دیپلمات ما آن‌قدر باهوش و توانمند است که اگر اجازه بازیگری و ورود فعال به عرصه مذاکرات را به او بدهند، به‌سرعت در‌خواهد یافت که هدف غایی و نهایی غربی‌ها از مذاکره با تهران چیست. آیا غربی‌ها به دنبال کف خواسته‌ها و مطالبات خود هستند و امکان ایجاد یک فصل مشترک برای مذاکره و توافق وجود دارد یا آنکه به دنبال آن هستند که اساسا ایران هیچ برنامه هسته‌ای نداشته باشد.
در این مرحله قطعا دیپلمات‌های ما با درایت و ذکاوت خود مذاکرات را قطع می‌کنند؛ چون دیپلمات‌های ما وارد هیچ مذاکره‌ای نمی‌شوند که منافع و امنیت مالی ما را به خطر بیندازد و آن را تهدید کند و رسما اعلام می‌کند که ادامه مذاکرات به نتیجه نخواهد رسید. اما این مسئله صرفا یک قضاوت از راه دور و اصطلاحا یک قضاوت پیشاپیش است. ما باید مذاکرات را آغاز کنیم و به شکل جزئی و موردی گفت‌وگوها و بحث پی را بگیریم تا برداشت صحیحی از طرف مقابل داشته باشیم. قضاوت پیشاپیش ما‌ نه دقیق است، نه واقعی و نه علمی. ما باید وارد مذاکرات با غرب بشویم تا ببینیم غرب به دنبال چه برنامه‌ای در قبال ایران است. اگر منافع ما ایجاب کند که این مذاکرات ادامه پیدا کند، طبیعتا آن را ادامه می‌دهیم.
اما اگر منافع ما در قطع مذاکرات باشد، قطعا دیپلمات ما مذاکره را ترک خواهد کرد. اینجاست که به پاسخ سؤال قبلی باز‌می‌گردم که ایران نباید پیشاپیش خود را یک بازیگر منفعل و منزوی بداند؛ ما باید بازیگری فعال خودمان را داشته باشیم، از کارت‌های بازی استفاده کنیم، راه‌حل و راهکار داشته باشیم و مهم‌تر از همه از مذاکره نترسیم. اما اینکه ما نوعی احساس ترس از مذاکره را القا کنیم‌ ممکن است به سود ما نباشد. البته این گفته من به معنای تأیید یا تطهیر غربی‌ها نیست. به هر حال غربی‌ها در طول این سال‌ها ثابت کرده‌اند که بازیگر صادقی برای وفای به تعهدات خود نیستند و همین موضوع، تصورات فعلی را از آغاز مذاکره با غرب به وجود آورده است. با این حال من معتقدم و تأکید دارم که هر تحرک دیپلماتیکی و هر مذاکراتی می‌تواند یک نمونه منحصر‌به‌فرد و تجربه جدیدی باشد که می‌تواند به نتایج تازه‌ای منجر شود که لزوما به سرنوشت مذاکرات و توافقات قبلی دچار نخواهد شد. اینجاست که نباید قضاوت کلی و پیشاپیش داشت و تصور کنیم که اگر مذاکره با غرب را ادامه دهیم یا آن را از سر بگیریم دوباره به سرنوشت مذاکرات و توافقات قبلی دچار خواهد شد. ما باید مذاکرات را آغاز کنیم و ارزیابی خود را داشته باشیم. اگر ادامه مذاکرات به‌نفع ما بود، آن را پی خواهیم گرفت و اگر نه، آن را قطع خواهیم کرد.

لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1224313/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

ایران و آمریکا؛ ترامپ به راه بوش می‌رود؟

ریاست جمهوری امپراتور گرایانه؛ نگاهی به کارنامه یک ماهه ترامپ

حماس: ما درباره خلع سلاح هرگز مذاکره نمی کنیم

اتحادیه اروپا: نمی‌توانیم نگرانی خود را از تحولات کرانه باختری کتمان کنیم

ترامپ: عدم توقف جنگ اوکراین، خطر جنگ جهانی سوم را به همراه دارد

بلخ و شوشتر

بن سلمان؛ قاتل خاشقچی یا دلال صلح؟

حمله وبسایت نزدیک به جلیلی به «حامیان قالیباف»

برداشت یک میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برای کالابرگ

افشاگری نماینده مجلس درباره پشت پرده افزایش نرخ ارز

836هزار نفر در صف وام ازدواج و فرزندآوری!

سخنگوی دولت: با محتکران کالاهای اساسی برخورد می‌شود

پیش بینی قیمت دلار 7 اسفند 1403

آماری عجیب از یارانه غیرمستقیم هر ایرانی؛ 116 میلیون تومان در سال!

استارت موتور خودروی بورس

تصاویر شگفت انگیر از مقایسه کودکی و بالغی حیوانات

نبرد سنجاب و مار کبری

بیمار فقط در این صورت می‌تواند روزه نگیرد

گوناگون/ تاریخ دقیق روزهای قمر در عقرب اسفند 1403 مشخص شد

حرکت قشنگ 300 دانش‌آموز برای عید نوروز وایرال شد

مومن آینه مومن است

تفاوتهای اعجاب آور ابوالهول با زمان ساختش

بازی دو خرس قهوه‌ای در ارتفاعات مازندران

پرواز باشکوه همای سعادت بر فراز البرز

آیا واقعا سرعت نور در فضا بالا است؟

خوشه کهکشانی پاندورا

هنر اول ایران شعر است

نگاهی به زندگینامه استاد مظاهر مصفا

تشریح اولویت‌های کلیدی دولت ترامپ به روایت سریع القلم

رای ممتنع ایران در نشست ویژه مجمع عمومی سازمان ملل به قطعنامه‌های مربوط به اوکراین

عیادت «مخبر» دستیار رهبر انقلاب از آیت‌الله جاودان

پیام داماد و محافظ شهید سیدحسن نصر الله به مردم ایران

وزیر خارجه اسرائیل: اجازه نخواهیم داد که به تحریک ایران به ما حمله شود

اویل پرایس: ترامپ تا چه حد فشار‌ها علیه چین را در ماجرای ایران افزایش خواهد داد؟

زمان‌بندی انتخابات تغییر می‌کند؟

رأی ممتنع ایران به قطعنامه ضد روسی در مجمع عمومی سازمان ملل

حال و هوای مرقد شهید نصرالله در اولین روز پس از مراسم تشییع میلیونی

بسته‌شدن حرم مطهر حضرت زینب توسط عوامل تروریستی الجولانی

انگشتر شهید سید حسن نصرالله چقدر ارزش دارد؟

گفت‌وگوی ترامپ و ماکرون در کاخ سفید بر سر اوکراین

پیروز انتخابات آلمان: ناتو بزودی نابود می‌شود

ترامپ: بابت پول‌هایی که به اوکراین دادیم چیزی دریافت نکردیم

ایمیل ماسک تن کارمندان دولت آمریکا را لرزاند

نقش دولتی‌ها در پرونده چاپ پول

پیش بینی بورس سه شنبه 7 اسفند 1403

وزیر جهاد کشاورزی: قیمت حبوبات در ایران پایین‌تر از نرخ های جهانی است

سه خبر بازار دلار و سکه را مردد کرد

مدیرکل توسعه ساتبا: ناترازی 18 هزار مگاواتی در تابستان 1403

پیش بینی قیمت طلا و سکه 7 اسفند 1403

تبلیغات رمزارزها ممنوع شد