سرمقاله جوان/ مسئولان در سیاهنمایی شفاف و در واقعنمایی مبهماند!
سیاست روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - روزنامه جوان / «مسئولان در سیاهنمایی شفاف و در واقعنمایی مبهماند!» عنوان یادداشت روز در روزنامه جوان به قلم غلامرضا صادقیان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
دل مردم چطوری خالی میشود؟ سخنگوی دستگاه قضا گفته است «با کسانی که دل مردم را خالی میکنند برخورد قاطع خواهیم کرد.» ولی ما میدانیم که تقریباً چنین نخواهد شد. اصولاً این مردم کوچهوبازار نیستند که دل خودشان یا هموطنانشان را خالی میکنند که بشود با آنان برخورد کرد. اتفاقاً خود مسئولان و مدیرانی ارشد در سه قوه و برخی فعالان پرنفوذ سیاسی و رسانهای هستند که چنین میکنند. مثلاً صحبت مدام از ناترازیها آنهم وقتی راهحلی فوری در دست نیست، یکی از این فقرههایی است که توی دل مردم را خالی میکند. صحبت از ناترازیها در نماز جمعه، در زبان مدیران ارشد قوا و در میان فعالان سیاسی و رسانهای فراوان است، آن هم با جهتگیری سیاسی و زدن رقیب جناحی؛ با آنکه دلیل اصلی ناترازیها مربوط به امروز و دیروز و این دولت و دولت قبل نیست. دلیل اصلی آن است که در سه دهه گذشته بسیاری از مدیران دولتی به منصب دولتی خود به چشم طعمهای برای دریافت حقوق بالا و مطمئن و برخورداری از رانت اطلاعات و موقعیت و بهکارگماردن فامیل و آشنای خود در یک دوره محدود نگریستند و برنامهای بلندمدت
در ممانعت از ناترازیها نداشتند و به آن اهمیت نمیدادند. همینکه دوره خودشان به سلامت نسبی بگذرد، برایشان کافی بود. حالا نیز ناترازیها بهانهای شده است برای زدن رقیب جناحی و سیاسی. یک نماینده مجلس که قبل از انتخابات گمان میکرده نامزد موردنظرش رئیسجمهور میشود درباره ناترازیها در ماههای بعد از ریاستجمهوری هشدار میداده تا پیشدستی کند ولی حالا که رقیب به رئیسجمهوری رسیده، ناترازیها را به خود این دولت نسبت میدهد! واقع آن است که ناترازیها را نمیتوان گردن جناحهای سیاسی انداخت. میتوان به هر دولت مستقر هشدار داد که باید پیشبینی و تا حد ممکن جلوگیری میکرد یا اینکه دستکم برای سالهای آینده خودش را نشان بدهد، اما نمیتوان بازی جناحی کرد.
وضع سوریه و بازگشت ترامپ هم بهانه دیگری برای خالیکردن دل مردم شده است. با آنکه بسیاری از کسانی که اکنون غیبت ایران در سوریه را بهانه ترساندن مردم میکنند، تا قبل از آن، حضور ایران در سوریه را برای همین بهانه به کار میبردند! ترامپ نیز که قبلاً چهار سال امتحانش را پس داده بود و در نظر یک جریان سیاسی در ایران بدترین موجود عالم و دیوانه و عامل برهمخوردن برجام و برنامههای اصلاحطلبی در ایران بود، ابتدا، چون بازگشت او با رویکار آمدن دولت اصلاحطلب همزمان میشد، نوید میدادند که فرصت خوبی است برای احیای مذاکرات، چون اینبار ترامپ میخواهد مذاکره کند و زود به نتیجه برسد. سپس که توپ پر ترامپ و کابینهاش را دیدند، گفتند چه بهتر که از این وضعیت برای ترساندن مردم و مذاکراتی که در آن «همهچیز را بدیم بره» استفاده کنیم!
در این جور تو دلخالیکردنها تمامی سخنوران شفاف و مستقیم حرف میزنند، اما در مقابل، در موارد دیگر که باید شفاف باشد، همه با ابهام حرف میزنند و باید کشف منظور و مقصود شود. مثلاً رئیس یک قوه میگوید «چرا قانونی وضع میکنیم که بعد از مدت کوتاهی مجبور به عوضکردن آن شویم؟» و رئیس قوه دیگر میگوید «قانونی ننویسیم که قابل اجرا نباشد. اگر این کار را کردیم اولین قانونشکن خودمان هستیم» و اینجا یکی میگوید منظورشان قانون حجاب است و دیگری میگوید نه منظور قانون فیلترینگ است و دیگری حرف دیگری میزند تا آخر.
فی الجمله اگر دنبال «برخورد قاطع» با هراسافکنان هستیم، مثلاً یکی همین آقای موسویان که گفته باید زود با ترامپ ببندیم وگرنه او حوصله ندارد و اروپا هم چند ماه دیگر ماشه را میکشد و از این جور سخنان هدفمند. یا همین رفتار وزیر اقتصاد با دلار یا سخنگوی دولت که میگوید بخشی از آلودگی هوا بهخاطر تحریمهاست. با آنکه قبل از انقلاب هم تهران هوای خوبی نداشت. تازه مرد باش و برو تحریمها را بردار، به شرط آنکه به طریق دیگری راه نفسکشیدن مردم را نبندید!
کاش دستگاه قضا یک فهرست از هراس افکنان ولو ترکیبی از مردم و مسئولان عرضه میکرد تا بدانیم وقتی تهدید به برخورد قاطع میشود، کسانی را دیدهاند که چنین میکنند و در ذهن دارند، نه اینکه یک پیام کلی باشد که کسی هم خودش را مصداق آن نداند!
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1201337/