بزرگنمايي:
ایران پرسمان - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
31 سال از شهادت سیدمرتضی آوینی گذشته و اکنون که اصولگرایان بهطور کامل بر همۀ امور اجرایی، تقنینی و قضایی مسلط هستند و سیدمرتضی آوینی را «سید شهیدان اهل قلم» و مهمترین چهرۀ تئوریک جبهۀ فرهنگی انقلاب میدانند، بد نیست ببینیم وضعیت کنونی فرهنگ و هنر چه نسبتی با آراء و اندیشههای شهید آوینی دارد.
راه طی شدۀ مرتضی
نسل ما سیدمرتضی آوینی را بیش از هر چیز بهعنوان راوی روایت فتح میشناخت. البته در آن سالها نمیدانستیم که صاحب آن صدای محزون و ویژۀ «روایت فتح» آوینی است و تازه پس از شهادتش بود که فهمیدیم روای روایت فتح، آوینی بود. آوینی فقط راوی و سازنده «روایت فتح» نبود و در عرصۀ فرهنگ و رسانه هم صاحبنظر بود و هم فعال؛ «سوره» منتشر میکرد، نقد فیلم مینوشت و دربارۀ نسبت انقلاب اسلامی با تمدن جدید تأملات جدی داشت و نظراتش را در مقالات و سخنرانیهایش طرح میکرد. اما آوینیای که در رسانههای رسمی ترویج و تبلیغ میشد و میشود با آوینی واقعی تفاوت دارد. قالب و تعریف رسمی از او محدود به روایت فتح و سالهای حضورش در جبهه میشود، درحالی که آوینی پیش از انقلاب یک دوره زیست روشنفکرانه داشته و بعد دچار تحول و دگردیسی شد و به قول خودش از یک «راه طی شده» حرف میزد.
«راه طی شده»ای که آوینی از آن حرف میزد مانند راه طی شدۀ دیگران و مسیری طبیعی و تدریجی نبود بلکه زلزلهای وجودی و انقلابی انفسی بود که با انقلاب آفاقی 57 و آشنایی با امام خمینی گره خورده بود. داستان آوینی از قبولی در رشتۀ معماری دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شروع شد. آوینی سال 1344 وارد دانشگاه شد و دوستان دورۀ دانشجوییاش غزاله علیزاده، شهرزاد بهشتی و امیر اردلان بودند. شهرزاد بهشتی در گفتوگو با شمارۀ فروردین و اردیبهشت 1383 مجلۀ «سوره اندیشه» دربارۀ آوینی این دورۀ میگوید: «قبل از انقلاب به دنبال راهحلهای شخصی میگشت. نسبت به حرکتهای اجتماعی، سیاسی و حتی چریکی هیچ عکسالعملی نداشت» و این درست در دورهای است که دانشجویان معترض و سیاسی قیام 15 خرداد را پشت سر گذاشته بودند و زیر پوست شهر عصیان غلیان میکرد، ولی کامران آوینی مشتاق آن نبود. او شیفتۀ داستانهای داستایوفسکی و هرمان هسه شده بود، مرتب آثار نیچه را میخواند؛ شاملو، اخوان ثالث و فروغ فرخزاد را به خوبی میشناخت و ستایش میکرد. کامران پس از شکست عشقیاش و مهاجرت غزاله علیزاده به فرانسه و از سر گذراندن ماجراها و هیجانات مختلف، سرانجام پس از 10 سال از دانشگاه فارغالتحصیل میشود و در همین زمان با همسرش، مریم امینی آشنا میشود. او در این سالها دیگر آن کامران مجلس گرم کن و پرحرارت نبود، آرامآرام در خودش فرو رفت و منزوی شد و به داستاننویسی رو آورد. سال 1357 بهرغم مخالفت خانوادۀ مریم امینی، آوینی در نهایت با او ازدواج میکند و کمی بعد به آمریکا میرود تا مدتی نزد دو برادرش (محمد و مصطفی) بماند اما در آنجا چندان ماندگار نمیشود و خیلی زود به ایران برمیگردد و مستاجر فرهاد مهراد(خوانندۀ معروف) میشود. روابط آنها خیلی زود صمیمی میشود و فرهاد از اینکه کامران هیچ اشتیاقی به تظاهرات مردم نشان نمیداد در شگفت بود. یک شب فرهاد، نواری از سخنرانی امام خمینی را برای آوینی پخش میکند. در این سخنرانی امام مردم را به فریاد اللهاکبر بر بام خانهها، شکستن حکومت نظامی و راهپیمایی دعوت میکرد. با این سخنرانی و دعوت، روحی تازه در آوینی دمیده شد و کامران به مرتضی تبدیل شد. اگرچه اوایل سال 1358 کتاب «هر آنکه جز خود» را با هزینۀ شخصی چاپ کرد ولی خیلی زود همه را جمع کرد و سوزاند. نه فقط این نوشته که هر نوشتهای را که تا آن روز نگه داشته بود، سوزاند چون دیگر دوران کامرانیاش به پایان رسیده بود. خودش میگوید: «با شروع انقلاب، حقیر تمام نوشتههای خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و… در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که حدیث نفس باشد، ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم… سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست، خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام». آشنایی آوینی با امام، او را چنان متحول کرد که همان سال به جهاد سازندگی رفت و همراه اکیپهای جهاد، داوطلب کمک به روستاییان شد. اتفاق مهم دیگر وقتی رخ میدهد که او به عنوان نمایندۀ جهاد سازندگی به تلویزیون رفت و در گروه جهاد، کارش را شروع کرد. فیلمهای «6 روز در ترکمن صحرا»، «سیل خوزستان»، «خان گزیدهها» را ساخت و قبل از سقوط خرمشهر به آنجا رفت و مجموعهای سه قسمتی به نام «فتح خون» از مقاومت مردم در این شهر تولید کرد و بعد از آن مجموعۀ «حقیقت» و پس از آن شاهکارش، یعنی «روایت فتح» را ساخت.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1111858/