سرمقاله همشهری/ جنگ علیه خشونت با کدامین غرض؟
دوشنبه 18 بهمن 1400 - 11:45:17
|
|
ایران پرسمان - همشهری / « جنگ علیه خشونت با کدامین غرض؟ » عنوان یادداشت روزنامه همشهری نوشته علی شاکر است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید: احتمالا کسانی که سال 1897در مِین ایالات متحده انتشار فیلم مسابقه مشتزنی را ممنوع کردند، خوابش را هم نمیدیدند که روزی سررشته انتشار تصاویر از دست سینماتوگراف و رسانههای جمعی در برود. جوری که برخی سِر شوند از دیدن تصویر خشونت عریان در اخبار و مطالب سرگرمکننده رسانهها. رسانههایی که اکنون به شکلی «خودگزین»، هم تولیدکننده و هم مصرفکننده محتوا هستند و دارند غولهای رسانهای را کنار میزنند در میدان اقتصاد توجه. در چنین میدانی، محتوا چیزی نیست که کسی انتشار آن را اجازه بدهد یا ندهد. اصولاً چنین کاری امکان ندارد. مردی با افتخار سر «ناموس»ش را میبُرد و به خیابان میبَرد. آنکه از او فیلم میگیرد و آنکه پخش میکند فاصله چندانی از هم ندارند. همگی از نظام رسمی رسانه دورند. به همینخاطر وقتی یک خبرگزاری این فیلم را بازنشر میکند، با اتهام خدشهدار کردن امنیت روحی جامعه مواجه میشود و توقیف. بهراستی از منظر اخلاق حرفهای و انسانی حد انتشار تصاویر خشن کجاست؟ استانداردهای فرهنگی و اجتماعی جوامع به این پرسش پاسخهای متفاوتی میدهند. اما از منظر حرفهایگرایی پرسش مهمتر این است که انتشار این فیلم قرار است به چه نتیجهای منجر شود؟ اینجاست که بسیاری از سازمانهای خبری مانند رویترز در خطمشیهای اخلاقی و حرفهای خود تأکید میکنند که نباید به سمت انتشار بیپرده خشونت رفت. پس نمایش خشونت در پردهای استعاری از نشانهها مخفی میشود. برای نمونه، ساختمان پلاسکو که فرو میریزد، ما به تصویر عریان دست و پای بُریده یا سوخته نیاز نداریم. بتُن و آهن است که ذوب میشود و به اندازه چشمان هراسان تکتک بینندگان وحشتی خشن شکل میگیرد. در واقع خشونت به یک تصویر خلاصه نمیشود و این، قصه را مؤثرتر میکند. نکته دیگری که معمولاً سردبیران به آن توجه بیشتری میکنند این است که بر فرضِ ضرورتِ انتشار تصویر خشن، این کار قرار است به کدامیک از پرسشهای خوانندگان پاسخ دهد؟ به لحاظ خبری آیا انتشار تصویر خشن میتواند پیام رسانه را به مخاطب برساند؟ زمانی این تصاویر در انحصار رسانههای جریان اصلی و جمعی بود. هیچگاه هم قرار نیست اگر خشونتی شکل گرفت، رسانه به آن نپردازد. این برگهای تاریخ بشر است و واقعیتهای تلخ رنج هستی. پس باید آن را دید و نمایش داد. اما نکته اینجاست که گاهی عکس خودسوزی یک راهب، اعدام یک اسیر ویتکونگ یا دختری عریان و وحشتزده از بمباران اشتباهی آمریکا در ویتنام، میتواند افکارعمومی را علیه جنگ بشوراند و جنگ را به پایان ببرد. گاهی ارتشها برای در هم کوبیدن کاریزمای یک دشمن، تصویر مرگ او را منتشر میکنند. تصویری که احتمالاً باید باعث شود تا شایعه نمردن یک قهرمان مخدوش شود. شاید دیدن صورت خونی معمر قذافی برای اروپاییها جذاب نباشد، ولی به یاد داریم که مردم لیبی برای دیدن نعش او صف کشیده بودند. خبرگزاری رکنا در حالی با تنبیه هیأت نظارت مواجه و توقیف شد که میبایست به این پرسش جواب دهد که انتشار سر بریده در دستان یک مرد قرار است چه پیامی به جامعه ایرانی بدهد؟ اینکه چرا جهلی دهشتناک دست به چنین عملی میزند، موضوع این یادداشت نیست. کسانی که با توقیف مخالفند میگویند این تصویر بازنشر شده است. کاربران آن را دست بهدست میکردند. حال سؤال اینجاست که قصد سردبیران از انتشار این فیلم چه بود؟ آیا روی این فیلم تبلیغ پخش شده است؟ اگر چنین است باید گفت که بهنظر میرسد «کسب توجه» در اولویت سردبیران این خبرگزاری بوده است. چنین کاری به لحاظ اخلاقی نمیتواند صحیح باشد. چرا باید یک خبرگزاری برای جلب کلیک و سوزاندن ترافیک کاربران به تیترهای جنجالی پناه ببرد؟ یک خبرگزاری رسمی به هر قیمتی قرار نیست کسب درآمد کند. موضوع این است که استفاده از اهرم خشونت عریان برای جلب توجه و درآمد نمیتواند صحیح باشد.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/360758/سرمقاله-همشهری--جنگ-علیه-خشونت-با-کدامین-غرض؟
|