سرمقاله اعتماد/ شما مقصرید، نه مهرشاد
شنبه 16 بهمن 1400 - 11:26:50
|
|
ایران پرسمان - اعتماد / « شما مقصرید، نه مهرشاد » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته فیاض زاهد است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید: در چند روز گذشته خبری توجهم را جلب کرد. «فرمانده قرارگاه جهادی بازداشت شد!» من مهرشاد سهیلی را نمیشناسم. اما وقتی به عکسش نگاه کردم و متوجه محل زادگاهش شدم، بیش از آنکه نسبت به او خشمی داشته باشم، از کسانی عصبانی شدم که این بلا را سر این بچه آوردند. از تعبیر بچه استفاده میکنم. زیرا در این سن و سال که طرف را با تعابیری چون فرمانده قرارگاه میخوانید، چه انتظاری از او به عنوان یک جوان نورس دارید! او فقط بسان مردم دیارش باهوش بود.چه بسا در آغاز هم نیت بدی نداشت اما زود متوجه سوراخ دعا شد. او فهمید در سیستمی که مداهنه و تملق و چاپلوسی ملاک بالا رفتن از نردبانهاست، از خود پرسید چرا من نکنم؟ اینجا محل گفتوگوهای اخلاقی نیست که بپرسیم چرا کف نفس نکرد و چه و چه... مگر آنهایی که در این سالهای پس از انقلاب شهرت دینداری و زهدشان گوش فلک را کر کرده بود، کم خطا کردند که حال یقه این نوجوان را بگیریم؟ او که دیروز و پریروز مورد اتهام قرار نگرفت. او احتمالا برای رسیدن به جایی که بتواند به یک نمونه جوان انقلابی مومن بدل شود و به سهولت و رانت با عالیترین مقامات سیاسی و مذهبی ملاقات نماید، احتمالا چند سالی هم در تکاپو بوده. باید از کسانی شکایت و گله کرد که موجب پیدایش چنین ساختاری شدهاند. اینکه برای رشد و پیشرفت، صالح و کارآمد و متخصص نباشید، بلکه تنها باید خوب دروغ بگویید و به تعبیر گوبلز، جوری هم بزرگ باشد که کسی نتواند تردید کند! یا اگر مخاطب شما دانست که دارید قورباغه را به جای فولکس جا میزنید در موقعیتی متزلزل باشد و شهامت اعتراض نداشته باشد. چون معمول آن است که منتقد باهوش باید به جای آن کذاب پاسخگو باشد. معتقدم آنهایی که زمینه فریب خود و مردم را در این داستان فراهم کردند، باید دستگیر شوند. ولی سوال آن است، اگر به راستی بخواهند مست گیرند، کسی باقی میماند! ساختار نظام آموزشی و تربیتی ما اشکال دارد. ما سیستمی نساختهایم که در آن فضیلت عامل رشد و پویایی و تکریم باشد. شکلی از فرمالیته ایدئولوژیک در کنار فرهنگ چاپلوسی و فاقد نظام ارزیابی و کاهش منزلت متفکران و دهها عامل دیگر دست به دست هم دادهاند تا بسیاری امور بزرگ در دست مردان خرد قرار گیرد. آنهایی که متوجه نبودند جوانگرایی به معنی انتصاب تعدادی مدیر بیتجربه برای اداره یک وزارتخانه به عنوان دوره کارآموزی نیست! مقصر هستند. رهبری انقلاب اگر از تعبیر جوانگرایی سخن گفتند، گمان نمیبرم منظورشان این شکل از کادرسازی بوده است. تربیت نیروی جوان چنانچه در کنار انباشت نسلی و انتقال میراث گذشته و ارایه کارنامهای در سطوح پایینتر و سلسلهمراتبی نباشد، به فاجعه ختم میشود. همانگونه که در تجربه احمدینژاد تکرار شد. او ترکیبی از توهم، خودبزرگبینی، ناآگاهی و سوءتدبیر بود. بسیاری از تصمیماتش خلاف منافع ملی یا عامدا یا سهوا در خدمت صهیونیسم جهانی بود. امروز هم میخواهد ادای بوریس یلتسین یا ژانلاک را درآورد!! نمیدانم چرا برادرانی که آن تدبیر را رقم زدند و امروز در آن ماندهاند، مجددا چنین میکنند! یک پاسخ آسان به این نگرش آن است. تربیت انسانهای شایسته کار یکی، دو روز نیست. از سویی وقتی فضای نخبگی حاکم شود، نمیتوان این دسته از تصمیمسازان را متولی امر کرد. این چرخه تداوم دارد. شما یک ساختار معیوب دارید. خروجی سیستم افراد اصیل و اثرگذار نخواهند بود، لذا شما نگرش و ساختار تشکلیافته را تغییر نمیدهید، چون اگر چنین شود، برای شما دیگر جایی نیست. پس تصمیم به تولید کاریکاتوری جعلی و مصنوعی میزنید. در داستان آن مجری زن مشهور که به شکل دردناکی هم زندگیاش به پایان رسید، این مدل قابل خوانش است. از خودمان بپرسیم: چه کسی و سیستمی ما را وامی دارد تا آنی نباشیم که ادعا میکنیم؟ او بیش از آنکه خود مقصر باشد، قربانی سیستمی شد که میگفت: دروغ بگویید تا بتوانید کار کنید و دیده شوید. این فضا حتی ظلم به مومنین و نیروهای حقیقی حزباللهی هم هست، چون آنها هرچه کرده و میکنند مبتنی بر یک باور اصیل است. امروز امثال ما که منتقدیم کمتر در معرض این نگرانی هستیم، چون تکلیفمان معلوم است. فشار بر نیروهایی وارد میشود که نمیتوانند این حجم از دروغ را برتابند و مسالهدار میشوند. این امر به ریزش گسترده نیروهای مذهبی تبدیل شده است. نگاهی به پژوهشهای دولتی و مستقل این گزاره را تایید میکند. دستگاه سریدوزی انسان سفارشی این اشکال را دارد که سر و ته محصول را میزند و کمیتی از نمونههای یک شکل برون میدهد. وقتی به این تیپ جماعت مینگری، یک شکل حرف میزنند، یک جور میپوشند، از تعابیر مشخصی بهره میبرند اما صاحبان دستگاه هم مطمئن نیستند، نمونههای ساختهشده چون به خلوت میروند، چه میکنند؟ مطالعات موسسه بروکینز در داستان مدیریت ارشد در بیش از 70 کشور یک نتیجه درخشان برون میدهد. سلسلهمراتب ارتقای سازمانی نباید تنها در چنبره خشک و بیروح بروکراتیک قرار بگیرد. شکلی از نوآوری و بدعت در بهرهوری موثر است. اما نظام تصمیمسازی نباید شوکآفرین باشد. از سویی کارایی مدیران و تصمیمسازان در بازه سالهای 50 تا 70 عمرشان به بار مینشیند. به زبان سادهتر بهترین دوره مدیریت ارشد و کلان در سالهای 50 به بعد خود را نشان داده است. این البته در راستای ایجاد مکانیزم تزریق خون جدید هم هست. اینجاست که جوانان در کنار آن تجربههای انباشتشده رشد میکنند در نمونههایی نیز جایگزین میشوند. همه آن داستان مسلمان تازهوارد به مسجد را شنیدهایم. معمولا باید تکریم کرد و قدر شناخت، اما هیچگاه او را پیشنماز نمیگذارند. مهرشاد سهیلی مثل بسیاری که امروز وزیر شدهاند و ادعاهای عجیب و غریب میکنند، محصول این سیستم فکری است. تنها دو نکته وجود دارد. شما امثال مهرشاد سهیلی و زندگیاش را نابود کردید، چون او را در جایی نشاندید که موجب نابودی آن بچه شد. باید شما را محاکمه میکردند نه او را. یا به دلیل سادهلوحیتان یا به دلیل ریاکاری سازمانیافتهتان. نکته بعدی آن است که: مهرشاد مثل بقیه که از این نردبان بالا رفتهاند و هر روز ادعاهای خندهدار مطرح میکنند، فقط بدشانسی آورد نه چیزی فراتر. همین...
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/360486/سرمقاله-اعتماد--شما-مقصرید،-نه-مهرشاد
|