رازی که یوسا نمیخواست فاش شود
چهارشنبه 27 فروردين 1404 - 14:34:32
|
|
ایران پرسمان - ایسنا / ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پرآوازه پرویی و برنده جایزه نوبل ادبیات، پنج سال از عمر خود را در سکوت با بیماریای لاعلاج سپری کرد؛ بیماریای که در تابستان 2020 تشخیص داده شد، اما او تصمیم گرفت آن را از انظار عمومی پنهان نگه دارد. ماریو بارگاس یوسا در تابستان 2020 به بیماریای جدی مبتلا شد، اما تصمیم گرفت این موضوع را علنی نکند، با این حال دوستان نزدیکش از آن باخبر بودند. او ماههای پایانی عمر خود را به بازدید از مکانهایی گذراند که الهامبخش برخی از مشهورترین رمانهایش بودند. ماریو بارگاس یوسا تقریباً پنج سال میدانست که در آستانه مرگ است. پزشکان در تابستان 2020 این موضوع را به او گفتند. بنا به گفته نزدیکانش، یکی از اولین کارهایی که این نویسنده نوبلیست پس از دریافت این خبر انجام داد، نوشتن نامهای به سه فرزندش، آلوارو، مورگانا و گونسالو بود. در این نامه او آنها را از بیماری لاعلاج خود آگاه کرد؛ بیماریای که اگرچه درمانپذیر نبود، اما میشد روند پیشرفت آن را کند کرد. خانواده بارگاس یوسا، که خودشان را «قبیله» مینامند، بلافاصله به ندای پدر پاسخ دادند. این نامه باعث نزدیکی دوباره میان او و فرزندانش شد و اختلافات خانوادگیای که از سال 2015 و پس از جدایی او از همسرش پاتریسیا یوسا و آغاز رابطه با ایزابل پرایسلر شکل گرفته بود، به دست فراموشی سپرده شد. بارگاس یوسا، آخرین بازمانده از نسل درخشان نویسندگان آمریکای لاتین که ادبیات جهان را دگرگون کرد، تصمیم گرفت خبر بیماریاش را عمومی نکند. او نمیخواست درباره آن صحبت کند، دستکم نه بهطور مستقیم. در تابستان 2019، یک سال پیش از تشخیص بیماری، در مصاحبهای با بیبیسی درباره پیری و مرگ تأمل کرد؛ مصاحبهای که بخشی از رویدادی از سوی بنیاد نوبل در مادرید بود. او گفت: «مرگ مرا آزار نمیدهد. اگر انسان ابدی بود، زندگی به شدت خستهکننده و مکانیکی میشد. به نظرم زندگی همینقدر زیباست، چون پایان دارد. دلم میخواهد مرگ زمانی سراغم بیاید که در حال نوشتن هستم، مثل یک تصادف. آنطور که زندگی در جریان باشد و ناگهان قطع شود. این ایدهآل من است.» در آن زمان، زندگیاش پرشور و در جریان بود. در 83 سالگی، او درگیر عشقی پرشور با ایزابل پرایسلر بود و در آستانه انتشار نوزدهمین رمانش، «روزگار سخت» (2019) قرار داشت. پس از آگاهی از بیماریاش، کارهای روزانهاش را کنار نگذاشت و هر روز هفته مینوشت. با وجود بیماری، او هیچیک از تعهداتش را لغو نکرد و به عنوان مهمان افتخاری در نمایشگاه کتاب لیما حضور یافت و برای گرامیداشت پنجاهمین سالگرد انتشار کتاب «گفتوگو در کاتدرال» به آلاسکا و ماربیا سفر کرد. در ساحل سول، 21 روز در کلینیک بوخینگر روزهدرمانی گرفت تا برای حضور در جشنواره نویسندگان آمریکای لاتین و تور تبلیغاتی رمانش آماده شود. در دوران قرنطینه سال 2020، او در خانه پرایسلر در یک منطقه اعیانی در مادرید ماند و در این مدت سوژه دائمی پاپاراتزیها و ستونهای شایعات بود، اما موفق شد رفتوآمدهایش به پزشک را از دید رسانهها پنهان نگه دارد. بیماری او را هر چه بیشتر به خانواده نزدیک کرد. در آوریل 2022، در کلینیکی در مادرید بستری شد و پسر بزرگش آلوارو اعلام کرد علت آن ابتلا به کووید-19 است. در دسامبر همان سال، رابطهاش با پرایسلر پایان یافت. او در گفتوگویی با روزنامه الپائیس در فوریه 2023 گفت: «هیچ پشیمانی ندارم. تجربه بود و تمام شد.» و بار دیگر درباره مرگ گفت: «جاودانگی برایم وحشتناک و خستهکننده است. نه، بهتر است انسان بمیرد؛ هر چه دیرتر، اما در نهایت بمیرد.» چند روز پس از آن مصاحبه، او به آکادمی فرهنگ و زبان فرانسه در پاریس پیوست. در این مراسم، همسر سابقش پاتریسیا یوسا و سه فرزندشان حضور داشتند. خوان کارلوس اول، پادشاه سابق اسپانیا و شاهدخت کریستینا نیز از مهمانان بودند. این مراسم، آخرین رویداد مهم عمومی او بود. در ژوئیه 2023، بار دیگر در کلینیک مادرید بستری شد و خانوادهاش اعلام کردند علت آن دوباره کووید-19 است. یوسا پس از تابستان، در اکتبر، بازنشستگیاش را اعلام کرد؛ آن هم به سادهترین شکل: با یادداشتی کوتاه در پایان آخرین رمانش «تقدیم به سکوت» (2023). در دسامبر همان سال نیز با ستوننویسی خداحافظی کرد و آخرین مطلبش را پس از 33 سال در روزنامه الپائیس منتشر کرد. او پس از آن، سفر و حضور عمومیاش را به حداقل رساند. تابستان گذشته را در یونان با خانوادهاش گذراند و پیش از بازگشت به پرو، چند روزی را در خانهاش در مادرید در میان کتابهایش سپری کرد. آنجا، با اسپانیا خداحافظی کرد. پاپاراتزیها تصویری از او در حال خروج از خانهاش در چند متری کاخ سلطنتی گرفتند؛ لاغرتر و با ظاهری خستهتر از همیشه. این نویسنده نوبلیست تصمیم گرفت ماههای پایانی عمرش را در زادگاهش لیما بگذراند؛ در خانه خودش، در کنار عزیزانش و با مراقبت تیمی از پرستاران حرفهای. همسر سابقش، پاتریسیا یوسا، تا پایان در کنارش ماند. او در سال 2019 در مصاحبهای گفته بود: «دلم میخواست زندگی را تا انتها زندگی کنم، نه اینکه پیش از مرگ، در زندگی بمیرم؛ که این غمانگیزترین وضعیت برای انسان است.» او موفق شد؛ به خواستهاش رسید. در سالهای پایانی عمر، او از مکانهایی در لیما بازدید کرد که الهامبخش برخی از مشهورترین رمانهایش بودند: دبیرستان نظامی لئونسیو پرادو و منطقه قدیمی در لیما، که زمینه رمان «شهر و سگها» بودند؛ زندان سان خوان د لوریگانچو که با رمان «زندگی واقعی آلخاندرو مایتا» (1985) مرتبط است و مکانهایی که الهامبخش رمان «گفتوگو در کاتدرال» بود. در ماه مارس و در آستانه 89 سالگی، او به محله سینکو اسکیناس که الهامبخش رمان «تقدیم به سکوت» رفت. روز 28 مارس، تولدش را در خانهاش در لیما، در کنار خانوادهاش جشن گرفت. حافظهاش ضعیفتر شده بود، اما همیشه میگفت میخواهد به عنوان نویسنده در یادها بماند. اگرچه میافزود: «البته کسی نمیداند چگونه در یادها خواهد ماند، یا اصلاً خواهد ماند یا نه.» این دغدغه اصلیاش نبود؛ بارگاس یوسا میگفت برای مرگ نمینویسد، برای زندگی مینویسد. منبع: روزنامه اسپانیایی زبان ال پائیس ( El País )
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/1241753/رازی-که-یوسا-نمیخواست-فاش-شود
|