ایران پرسمان
رویداد مسقط از پس ژرفای تاریخ
سه شنبه 26 فروردين 1404 - 00:06:25
ایران پرسمان - وطن امروز /متن پیش رو در وطن امروز منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مذاکره، برخلاف تصور رایج در برخی محافل رسانه‌ای و سیاسی، همواره به‌ عنوان یک ابزار صرف دیپلماتیک و مسالمت‌آمیز تلقی نمی‌شود. در واقع، در بسیاری از مواقع، مذاکره خود می‌تواند ابزاری برای پیگیری منازعه و مبارزه در شکلی پیچیده‌تر و نرم‌تر باشد. در مواجهه جمهوری اسلامی ایران با آمریکا، این نکته اهمیت مضاعفی می‌یابد، چرا که طرف آمریکایی، برخلاف برخی ادراکات ساده‌انگارانه، مذاکرات را نه برای حل‌وفصل اختلاف، بلکه برای پیشبرد اهداف راهبردی خود از مسیر دیپلماتیک دنبال می‌کند.
بازار
مذاکره؛ بازتعریفی از مبارزه
در سنت دیپلماتیک مدرن، مذاکره یکی از ابزارهای کلاسیک اعمال قدرت نرم و پیگیری منافع ملی است اما زمانی که 2 طرف مذاکره، درک متقابلی از یکدیگر به‌ عنوان «دشمن» داشته باشند، شکل و محتوای مذاکره به شکلی بنیادین، ماهیت متفاوت به خود می‌گیرد. آمریکا بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، جمهوری اسلامی ایران را به ‌عنوان تهدیدی بنیادین علیه نظم مورد نظر خود در منطقه و جهان تلقی کرده است. این نگاه از همان ابتدا در سیاست‌های تحریمی، کودتاهای نیابتی، حمایت از رژیم بعث در جنگ تحمیلی (1988–1980) و فشارهای دیپلماتیک و رسانه‌ای منعکس شده است. بنابراین مذاکره در چنین بستری، صرفا گفت‌وگو بر سر اختلافات نیست، بلکه نوعی مبارزه‌ نرم و هدفمند برای تحمیل اراده است.
بازخوانی تجربه ایرلند
نقد یا حمایت از مذاکرات، زمانی که به شکل خیابانی و احساسی بروز یابد، می‌تواند منجر به شکاف اجتماعی و فرسایش وحدت ملی شود. تجربه مذاکرات استقلال ایرلند با انگلیس در سال 1921 که با رهبری مایکل کالینز انجام شد، مثال آموزنده‌ای در این زمینه است. هرچند این مذاکرات به معاهده‌ای منتهی شد که بخشی از استقلال ایرلند را به رسمیت شناخت اما به ‌واسطه مخالفت شدید بخشی از جامعه ایرلند، در نهایت به جنگ داخلی انجامید و کالینز نیز در سال 1922 ترور شد. اگرچه ایران در شرایط کنونی به هیچ‌وجه در آستانه جنگ داخلی نیست اما شکاف گفتمانی و اجتماعی شده در زمینه مذاکرات می‌تواند در صورت عدم مدیریت صحیح، به گسل اجتماعی بدل شود و این چیزی است که طرف غربی از مذاکره انتظار دارد.
ایران کارت بازی نیست
حذف روسیه به عنوان میانجی از سوی ایران در روند مذاکرات اخیر، اقدامی سنجیده و راهبردی است. تاریخ روابط دیپلماتیک ایران، از جمله در جریان جنگ دوم ایران و روسیه (1828–1826)، نشان داده است قدرت‌های بزرگ هرگز میانجی سودمندی نبوده‌اند. در آن زمان، با دخالت انگلیس در جریان مذاکرات و حضور در اردوگاه جنگی ایران به ‌عنوان بازیگر ثالث، ایران شکست اطلاعاتی و بعد شکست نظامی خورد و در نهایت عهدنامه ترکمانچای، بر ایران تحمیل شد و بخش‌های وسیعی از قلمرو ایران از دست رفت. همچنین نقش فرانسه در دوران ناپلئون در تلاش برای ایجاد توازن میان ایران و روسیه نیز نمونه‌ دیگری از بازی با کارت ایران توسط قدرت‌های بزرگ است. ایران در شرایط فعلی نیز باید مراقب باشد تا به ابزاری در بازی ژئوپلیتیک میان روسیه، چین و آمریکا بدل نشود. ایران کارت بازی نیست، بلکه یکی از طرف‌های بازی است و نفوذ در غرب آسیا سهم او از دوران گذار است.
لزوم گذار از ذهنیت پیشا 28 مرداد 1332
یکی از خطراتی که در سال‌های اخیر بویژه از سوی برخی رسانه‌های نزدیک به جریان اصلاح‌طلب در ایران بروز یافته، ایجاد تصویری فانتزی و رتوش‌شده از ساختار روابط بین‌الملل است. این رسانه‌ها اغلب تلاش دارند با ساده‌سازی منازعات ژئوپلیتیک و تاریخی، تصویر آمریکا را به عنوان شریکی قابل اعتماد برای گفت‌وگو و مذاکره بازنمایی کنند. در حالی که چنین درکی، از اساس در تضاد با ماهیت قدرت در روابط بین‌الملل بویژه با تجربه تاریخی مواجهه ایران با آمریکاست. تحمیل کودتای 28 مرداد 1332 با نقش‌آفرینی مستقیم سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) نمونه بارزی از این مواجهه است. از عجایب این است که این جریان همچنان درک مصدقی از روابط بین‌الملل دارد. البته خود آقای محمد مصدق بعد از 28 مرداد خوش‌بینی‌اش درباره آمریکا تغییر و در دادگاه نظامی نظر خود درباره آمریکا را چنین اصلاح کرد: «من اگر با انگلیس جنگیدم، گمان نمی‌کردم آمریکا هم روزی به دشمنی با ما برخیزد ولی افسوس که آنچه کردیم به سود ملت ایران بود و آنچه کردند به زیان او». با لحاظ این تجربه تاریخی گویا بخشی از رسانه‌ها و تحلیلگران ایرانی به لحاظ زمانی در دوره قبل از کودتای 28 مرداد زندگی می‌کنند.
ضرورت روایت‌سازی ایرانی از مذاکرات
یکی از ضعف‌های دستگاه دیپلماسی ایران در ادوار مختلف، عدم ارائه روایت دست اول از جزئیات، اهداف و مسیر مذاکرات بوده است. این خلأ موجب شده روایت طرف غربی بویژه آمریکا در رسانه‌ها غالب شود. در دور اخیر مذاکرات نیز در حالی که طرف ایرانی به ‌گفته منابع داخلی، شرایط زمان، مکان و موضوع مذاکره را تعیین کرده است، روایت ترامپ و سپس رسانه‌های آمریکایی بر «بازگشت ایران به میز مذاکره تحت فشار» تاکید داشته‌اند. در عصر جنگ‌ شناختی و اطلاعاتی، بازسازی واقعیت از مسیر روایت‌سازی اهمیت راهبردی یافته و دستگاه سیاست خارجی دولت ناگزیر است در این عرصه فعالانه عمل کند.
مواجهه تمدنی؛ بعد مغفول مذاکرات
مواجهه ایران و آمریکا تنها یک اختلاف سیاسی نیست، بلکه در سطحی کلان‌تر، نوعی تقابل تمدنی است. این نکته را نخستین‌بار سرویس‌های اطلاعاتی تشخیص داده و بیان کردند. کنت الکساندر دومارانش، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فرانسه (SDECE) در دوران انقلاب اسلامی، در کتاب خود تحت عنوان «جنگ جهانی چهارم»، به وضوح از انقلاب اسلامی به ‌عنوان آغاز یک چالش تمدنی یاد می‌کند. دومارانش که بعدها مشاور امنیتی چهره‌هایی چون رونالد ریگان، شارل دوگل و ژیسکار دستن شد، باور داشت انقلاب اسلامی یک تحول فرهنگی و تمدنی عمیق علیه نظم سکولار غرب است. درک این تقابل در تحلیل مذاکرات ایران و غرب، به ما اجازه می‌دهد از سطح منازعات فنی فراتر رفته و به درکی ژرف‌تر از ریشه‌ها و محدودیت‌های این تعاملات دست یابیم.
فرجام سخن
مذاکره میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده، صرفا در چارچوب روابط دیپلماتیک تعریف‌پذیر نیست، بلکه صورتی از مبارزه نرم، بازتولید قدرت و تلاش برای برتری در صحنه جهانی است. تجربه‌های تاریخی، چه در داخل ایران و چه در سایر نقاط جهان نشان داده‌اند بی‌توجهی به ابعاد اجتماعی، روانی، تمدنی و رسانه‌ای این فرآیند می‌تواند منجر به پیامدهای پیچیده‌ای شود. از این‌رو، درک عمیق‌تر، رویکرد چندلایه و روایتی مستقل از روند مذاکرات برای صیانت از منافع ملی و وحدت اجتماعی ضرورتی انکارناپذیر است.

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/1240430/رویداد-مسقط-از-پس-ژرفای-تاریخ
بستن   چاپ