ایران پرسمان - آخرین خبر / غزوه اُحُد، دهمین و به قولی، نهمین غزوه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم بود که روز هفتم یا نیمه شوّال سال سوم هجرت، به وقوع پیوست. این غزوه، از آن جهت به این نام معروف شد که در دامنه کوه اُحُد اتّفاق افتاد.
علّت وقوع جنگ
قریشیان پس از شکست در غزوه بدر و به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر به فرماندهی ابوسفیان، با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و مسلمانان شدند.
نقشه پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم و بزرگان مهاجران و انصار برای رویارویی با حمله قریش آن بود که از مدینه خارج نشوند و همان جا دفاع کنند، ولی جوانان و حمزه عموی پیامبر، خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند.
سرانجام پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم تصمیم گرفت برای جنگ از شهر خارج شود.
بازار
![]()
سپاه قریش در جنگ احد
ابوسفیان مبالغ هنگفتی برای تجهیز این لشکر هزینه کرد و خود رهبری آن را بر عهده داشت. سپاه مشرکان سه هزار جنگجو داشت.[1]
که 700 تن از آنان زرهپوش بودند، و 200 اسب و 3000 شتر، با خود داشتند.[2]
صفوان بن امیه پیشنهاد کرد زنان را براى یادآورى کشتهشدگان بدر و تحریک به خونخواهى، همراه خویش سازند.[3]
به نظر برخى، بزرگان قریش از آن جهت زنان را همراه خود بردند که از جنگ نگریزند؛ زیرا فرار با زنان دشوار و رهاکردن آنان در میدان جنگ ننگ بود.[4]
تعدادى از زنان قریش از جمله هند همسر ابوسفیان این سپاه را همراهى مى کردند.[5]
با خبر شدن مسلمانان از حرکت سپاه قریش
پیش از خروج قریش به سوی احد، عباس بن عبدالمطلب پیکی نزد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرستاد و ایشان را از مکر و آمادگی قریش خبر داد. پیامبرصلیاللهعلیهوآله پس از دریافت نامه، آماده رویارویی با لشکر شدند و این در ماه شوال سال بعد از جنگ بدر بود.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با هزار مرد یا اندکی بیشتر خارج شدند و امیرالمؤمنین علیهالسلام حامل پرچم سپاه بودند، هنگامیکه بین مدینه و احد بودند، پیامبرصلیاللهعلیهوآله بین مهاجران و انصار پرچمهایی توزیع کردند.
بازگشت منافقان در جنگ احد
عبدالله بن ابی، سرکرده منافقین با یک سوم لشکر برگشت وبه آنها گفت: «برای چه خودمان را بکشیم؟ ای مردم برگردید!»
در آخر برگشتند و 700 نفر با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله باقی ماندند.
صف آرایی سپاه مسلمانان در جنگ احد
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با لشکر 700 نفری خود رفتند تا به احد رسیدند، پس یاران خویش را برای جنگ آماده و نقشه درستی برای نبرد تنظیم کردند تا به خواست خدا پیروزی را برای آنها تضمین کند.
سپس 50 تیرانداز را بر کوه احد در پشت اردوگاه مسلمانان گماشتند.
عبدالله بن جبیر به آنها فرمان داد: «پشت جبهه را حفظ کنند و از جای خود حرکت نکنند، حتی اگر دیدند،مسلمانان شکست خوردهاند،آنها را یارینکنند و در صورت پیروزی به دنبال غنایم نباشند، چراکه همه چیز به موقعیت آنها در آن نقطه بستگی دارد.» [6]
نخستین پرچمدار قریش
حضرت امیرالمومنین علیهالسّلام در این جنگ صاحب لواء و رایت شد.
شیخ مفید مى نویسد: « امیرالمومنین على علیهالسّلام در آن روز صاحب رایت و لوا شد.
معناى این عبارت آن نیست که آن حضرت رایت و لوا را با هم بر دوش مى کشید بلکه مراد آن است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله انتخاب یکى از آن دو را به عهده على گذاشت چنان که این کار در دیگر ولایات مرسوم و متداول است.
یا آنکه مى توان عبارت را چنین توجیه کرد که على یک بار لوا را حمل مى کرد و بار دیگر رایت را بر دوش مى کشید. [7]
پیروزی ابتدایی مسلمانان در جنگ احد
چون جنگ در گرفت، طلحه بن ابی طلحه که او را «قوچ سپاه» مینامیدند، جلو آمد و فریاد زد: «چه کسی می جنگد؟»
امیرالمؤمنین علیهالسلام به سوى او رفتند و در میان دو صف بیرون آمدند، درحالی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در سایبانی که براى ایشان آماده شده بود، نشسته بودند و بر جنگ نظارت مىکردند، طلحه گفت: «تو کیستى؟»، امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: «من علی پسر ابو طالب هستم»
گفت: «میدانستم جز تو کسی جرأت حمله به من را ندارد.»
شمشیرهایشان به هم میخورد که امیرالمؤمنین علیهالسلام با ضربهای سر عتبه را شکافتند و چشمان عتبه گرد شد و فریادی کشید که مانند آن را کسی نشنیده بود، در این هنگام پرچم از دستش افتاد و مانند گاو در خونش غلتید.
گفته شده است: «امیرالمؤمنین علیهالسلام با ضربهای پای او را قطع کردند، طلحه افتاد و عریان شد، پس خداوند را سپاس گفتند و او را رها کردند.» [8]
در این هنگام رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و مسلمانان تکبیر گفتند.
پس از طلحه برادرش «عثمان بن ابی طلحه» جلو آمد و «حمزه بن عبدالمطلب» بر او حمله برد و با شمشیرش ضربهای به او زد که کار را یکسره کرد.
حمزه درحالی که از او دور میشد، گفت: «من فرزند ساقی حجاج هستم»
پس از آن دو برادر، برادر سوم،«ابوسعید بن ابی طلحه» پرچم را در دست گرفت، پس امیرالمؤمنین علیهالسلام بر او حمله کردند و او را کشتند، سپس پرچم به دست «عطاء بن شرحبیل» افتاد و امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز او را کشتند.
در آخر پرچم را یکی از «بنی عبدالدر» بلند کرد که او هم توسط امیرالمؤمنین علیهالسلام کشته شد.
شیخ مفید در کتاب الارشاد خود آورده است: «پرچمداران 9 نفر بودند که علی بن ابیطالب تمامی آنها را کشتند و آن قوم شکست خوردند.» [9]
بیشتر روایات تأیید میکند که پس از کشته شدن پرچمداران و درگیری دو لشکر، هیچ کس مقابل امیرالمؤمنین علیهالسلام نیامد، مگر آن که شمشیرش شکسته شد و ضربهای فرق سرش را شکافت و با آن ضربه کشته شد تا اینکه سپاه مسلمین زنانشان را محاصره کردند و وحشت بر دلهایشان نشست.
فتحی که در احد برای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله حاصل شد، هرگز در وطن صورت نگرفت.
پیروزی با مسلمانان بود تا اینکه گروهی از تیراندازان از دستورات رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سرپیچی کردند و به سوی غنائم رفتند.
شکست مسلمانان پس از پیروزی ابتدائی
وقتی مشرکان شکست خوردند و بر چیزی دست نیافتند، تیراندازان از کوه پایین آمدند، چراکه دیدند برادران مسلمان خود، برای به دست آوردن غنائم از یکدیگر سبقت میگیرند. فرمانده اینان، عبدالله بن جبیر آنان را بازداشت، اما آنها حاضر به بازگشت نشدند و به برداشتن غنایم پرداختند و تنها ده نفر با ابن جبیر باقی ماندند.
چون خالد بن ولید دید، پشت مسلمانان رها شده است، با 200 سوار بر تیراندازانی حمله کرد که با ابن جبیر مانده بودند.
ابن جبیر پس از جنگی دلاورانه کشته شد. مشرکان که تجدید قوا کرده بودند، مسلمانان را از پشت سر محاصره کردند، مسلمانان آنجایی متوجه شدند که دشمن آنها را محاصره کرده و با آنها درگیر شده بود، لذا غافلگیر شدند، در آن زمان از هر طرف هدف شمشیرها و نیزهها قرار میگرفتند و به طرز فجیعی کشته میشدند، در آن هنگام کار سخت شده بود تا آنکه بی قصد و غرض یکدیگر را کشتند.
فرار مسلمانان و دفاع امیرالمؤمنین از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله
مسلمانان از سپاه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله فرار میکردند، امیرالمؤمنین علیهالسلام در آن لحظات سرنوشتساز جز به رسول خدا فکر نمیکردند، به ویژه وقتی مشاهده کردند، مشرکان به سوی ایشان میآیند و هدف آنهاست، چراکه جنگ به نفعشان تغییر کرده بود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام و جمعی از مسلمانان پیرامون پیامبرخدا صلیاللهعلیهوآله را گرفتند، چراکه در دفاع از پیامبر مستاصل بودند.
حمزه با شمشیر خود دشمنان را میدرید و امیرالمؤمنین علیهالسلام چون پرنده شکاری گرسنه بر طعمه خود میزدند و آنان را پراکنده و آنها را با شمشیر برندهاش تکه تکه میکردند، درحالی که پیاده بودند و آنان سوار بر اسب بودند، پس آنها را از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دور کردند تا اینکه شمشیرشان شکست.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیز شجاعانه میجنگیدند، مشرکان گرد ایشان جمع شده بودند و سعی میکردند، به هر طریقی ایشان را به قتل برسانند.
شایعه قتل پیامبر صلیاللهعلیهوآله
عکرمه روایت میکند:
از امیرالمؤمنین علیهالسلام شنیدم که فرمودند: «هنگامیکه در روز احد، مردم از کنار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پراکنده شدند تا مدتی بر خود مسلط نبودم و نگران ایشان بودم و مقابل رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با شمشیر میجنگیدم، سپس برگشتم، ولی ایشان را ندیدم»
گفتم:« رسول الله کسی نیست که فرار کند و او را نیز در میان کشتگان ندیدم، گمان کردم که به آسمان رفته است”، پس غلاف شمشیرم را شکستم و با خود گفتم: “برای رسول خدا آنقد ر میجنگم تا آنکه کشته شوم»
پس حمله کردم تا آنجا که راه باز کردند و رسول خدا را دیدم، بیهوش بر زمین افتادهاند،پس بالای سرشان ایستادم، نگاهی به من کردند و فرمودند: «ای علی مردم چه کردند؟»
عرض کردم: «یا رسولاللّه کافر شدند و روی برگرداندند و تسلیم شدند.»
فداکاری امیرالمؤمنین علیهالسلام در جنگ احد
پیامبر دیدند، گروهى از لشکر دشمن پیش میآیند، به من فرمودند: «اى على اینان را از من دور کن»
من به آنان حمله کردم و از چپ و راست شمشیر زدم تا فرار کردند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله به من فرمودند: «آیا مدح و ثناى خود را در آسمان نمیشنوی؟ که فرشته رضوان ندا میدهد: «هیچ شمشیرى جز ذوالفقار و هیچ جوانمردی جز علی نیست»
پس من از خوشحالى گریستم و خداى سبحان را بر این نعمت سپاسگزارى کردم.» [10]
شهادت حمزه عموی پیامبر صلیاللهعلیهوآله
در این جنگ «حمزه بن عبدالمطلب» با نیزه «وحشی»، برده جبیر بن مطعم به شهادت رسید و هند دخترعتبه بن ربیعه ایشان را مثله کرد و بینی مبارکشان را برید و جگرشان را درید و خورد.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بسیار غمگین شدند و فرمودند: «هیچ مصیبتی مانند مصیبت تو بر من نیامده است.»
حضور زنان مسلمان در جنگ احد
در جنگ 14 نفر از زنان انصار و مهاجر حضور داشتند که وظایفی مانند: سقایت، مداوای مجرومان و طبخ غذا را برعهده داشتند.[11]
از جمله این زنان می توان به حضرت زهرا(س)، ام ایمن، حمنه، ام سلیم و ام عماره(نسبیه) اشاره کرد.[12]
افتخارات امیرالمؤمنین علیهالسّلام در جنگ احد
1) ابن ابى الحدید گوید: امتیاز على علیهالسّلام در جهاد در راه خدا نزد دوست و دشمن، واضح و آشکار است. او سرور مجاهدان بود و آیا به راستى مزیت جهاد جز براى او بر کس دیگرى زیبنده است؟
ملاحظه شد که بزرگترین جنگ پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نیز کارى ترین ضربه علیه مشرکان، همان غزوه بدر کبری بود.
در آن جنگ هفتاد تن از مشرکان به هلاکت رسیدند که نیمى از آنها به دست على علیهالسّلام کشته شدند. [13]
در روز جنگ احد، آن حضرت مطابق با صحیح ترین روایات، پرچمداران مشرکان را که گفته اند هفت یا نه تن بوده اند به قتل رساند و مشرکان با به قتل رسیدن آنها از معرکه جنگ گریزان شدند.
به طورى که اگر تیراندازان از فرمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله سرپیچى نمى کردند، جنگ به سود مسلمانان پایان مى یافت.
تمام کسانى که در این روز از لشکر مشرکان به قتل رسیدند، بیست و هشت تن بودند که هجده تن آنان را على علیهالسّلام کشته بود. [14]
حضرت امام صادق علیهالسّلام فرمودند: «مراد از آیه «مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیا» افراد و لشکریان عبد اللّه جبیر است که باب الشعب مرکزشان را براى جمع آورى غنیمت خارج شدند و مراد از «وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَهَ» خود عبد اللّه و دوازده نفر از یارانش می باشد که باقی ماندند تا کشته شدند پس از آن حال اشخاصی را بیان می فرماید که از جنگ که فرار کردند و ذیل آیه «فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ»
ابى جارود از حضرت امام باقرعلیهالسّلام روایت کرده است که فرمودند: «غم اول آن حضرت فرار مسلمانان بود و غم دیگر تسلط خالد بن ولید بر آنها بود. »
عیاشى به سند خود ذیل آیه 155 سوره مبارکه آل عمران از حضرت امام صادق علیهالسّلام روایت کرده است که فرمودند: «هنگامی که لشکر اسلام روز جنگ احد فرار نمودند، پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به آنها فرمود:« کجا فرار می کنید خداوند وعده فرموده به من دین اسلام را بر تمام ادیان غالب گرداند بعضى از منافقین گفتند ما فرار کردیم پیغمبر مسخره و استهزاء می کند.» [15]
6) نعمان رازى از حضرت امام صادق علیهالسّلام روایت کرده که فرمود: در جنگ احد مردم از دور و اطراف پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله گریختند، به طوری که آن حضرت به سختى خشمگین شدند و چنان بود که هرگاه خشمگین می شدند عرقى مانند دانه هاى مروارید از پیشانى مبارکش سرازیر مى گشت، پس نگریست و على علیهالسّلام را در کنار خویش مشاهده کرد، به او فرمود: تو هم به پسران پدرت (یعنى مانند سایر مردم) به آنان که از رسول خدا گریختند ملحق شو.
عرض کرد: اى رسول خدا من پیرو تو هستم.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: پس این دشمنان را از من دور گردان، على علیهالسّلام حمله برد و به نخستین کسى که رسید او را (با شمشیر) بزد.
جبرئیل عرض کرد: اى محمد به راستى این مواسات (همدردى و برادرى) است.
حضرت فرمود: «همانا او از من است و من از او هستم، جبرئیل عرض کرد: و من نیز از شما هستم. »
حضرت امام صادق علیهالسّلام فرمود: «در این هنگام رسول خدا صلیاللهعلیهوآله جبرئیل را نگریست که بر روى چهار پایه اى از طلا در میان زمین و آسمان (ایستاده) است و مى گوید: «لا سیف الا ذو الفقار و لا فتى الّا علىّ»[16]
7) محمد بن محمد بن عصام کلینى مرفوعا از امام صادق علیهالسّلام روایت کرده است که فرمودند: «شمشیر امیر المومنین علیهالسّلام را بدین جهت «ذو الفقار» نامیدند که در میانه قبضه آن خطّى در طول شمشیر شبیه به مهره هاى تیره کمر بود، همان شمشیرى که جبرئیل از آسمان آورد و دسته اش از نقره بود، آن شمشیرى که ندا کننده اى از آسمان فریاد برآورد: «لا سیف الا ذو الفقار و لا فتى الّا علىّ»[17]
نتیجه جنگ چه شد؟
نتیجه اولیه این جنگ، شکست مشرکان بود؛ اما گروهی از تیراندازان که پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم آنان را به فرماندهی عبدالله بن جبیر بر کوه عینین در سمت چپ کوه احد قرار داده بود، به گمان پیروزی، کوه را ترک کردند.
مشرکان نیز با عبور از همین منطقه، از پشت به مسلمانان حمله کردند و آنان را شکست دادند. در این جنگ، خسارت سنگینی به مسلمانان رسید؛
از جمله شهادت حدود هفتاد نفر از مسلمانان، شهادت حمزه بن عبدالمطلب و مُثلهشدن وی،جراحت بر صورت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم و شکستن دندان ایشان.
پس از پایان غزوه احد مشرکان به سمت مکه حرکت کردند اما در بین راه پشیمان شدند و تصمیم گرفتند؛ برگردند و بقیه سپاه اسلام را از پای در آورند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور حرکت برای مبارزه داد.
منادى مجروحان را براى حرکت فراخواند. گویند شصت سوار یا هفتاد نفر همراه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بیرون آمدند.
منبع: سایت آستان مقدس علوی
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/1240215/عواقب-نافرمانی-از-پیامبر-(ع)-و-فداکاری-امیرالمؤمنین-علیهالسلام-در-جنگ-احد