ایران پرسمان
پلیتیک ترامپ دوم
چهارشنبه 3 بهمن 1403 - 00:04:28
ایران پرسمان - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
«دونالد ترامپ» در حالی روز گذشته بار دیگر به دفتر سابقش در کاخ سفید بازگشت که یک پرسش مهم، ذهن ناظران را به خود مشغول کرده است؛ اینکه آیا او همان سیاست‌های پیشین را در قبال ایران در پیش خواهد گرفت یا رویکردی تازه را در دستور کار قرار خواهد داد؟ هرچند در نگاه اول پاسخ به این پرسش آسان می‌نماید و اذهان از بازگشت به سیاست «فشار حداکثری» با هدف قراردادن تهران در مخمصه تحریم‌های اقتصادی می‌گویند اما پیگیری این سیاست، سؤال دیگری را پیش می‌کشد؛ آیا «ترامپ» سیاست فشار خود را که نافرجام ماندن آن در دولت «بایدن» بیشتر نمود پیدا کرد، از نظر دور خواهد داشت؟ و دست آخر اینکه حضور او که با ورود ایران و امریکا به پنجمین دهه بحران همزمان شده است، می‌تواند پرده آخر این بحران را به نمایش بگذارد؟
دولت اول «ترامپ» سیاست جنگ اقتصادی علیه ایران را دنبال کرد، با این باور که تهران زیر فشار نارضایتی مردم خود فرو می‌پاشد و فشار اقتصادی شدیدتر بالاخره نظام را از پا درخواهد آورد اما تصور نمی‌کرد که ایران راه‌هایی برای مواجهه با این سیاست پیدا کند و از سختگیرانه‌تر شدن احتمالی تصمیماتش در صورت بدتر شدن شرایط سخن به میان آورد. «ترامپ» پیشتر در اولین دور ریاست جمهوری خود با ابتکاراتی که درعرصه سیاست خارجی بویژه در نزاع هسته‌ای با ایران برای حل بحران‌ها ارائه می‌داد، بحرانی تازه خلق می‌کرد؛ امری که هرگز فرصت را برای انجام یک مذاکره واقعی فراهم نکرد. با چنین پیشینه‌ای پیش‌بینی بازگشت او به عادت مألوف خود مبنی بر شرطی کردن تصمیماتش در سیاست خارجی مشخصاً در قبال ایران و نتیجه بخش بودن آن دشوار می‌نماید.
تلاش جنگ طلبان برای جدال‌های فرسایشی
از طرف دیگر روند رویدادهایی که پس از خروج ایالات متحده در دولت اول «ترامپ» از برجام در صحنه نظامی و دیپلماتیک روی داده است، به شکل‌گیری مجموعه اقداماتی منجر شده که از عبور از ممنوعه‌های برجام گرفته تا برچیده شدن ویترین نمایشی صف بندی اتحادهای عربی در مقابله با ایران را شامل می‌شود؛ اقداماتی که در نهایت کلیشه‌های نادرستی که از روند تصمیم‌گیری و تصمیم ‌سازی‌های اردوگاه جمهوری‌خواهان ساخته شده بود و در دولت دموکرات «بایدن» هم ادامه یافت را شکست تا کار برای دولت دوم «ترامپ» سخت‌تر شود. بویژه آنکه شرایط خاورمیانه در این دوره به واسطه پذیرش رویکرد دولت جدید مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران از سوی طیف گسترده‌تری از کشورهای منطقه با استقبال متقابل مواجه شده و کشورهایی چون عربستان سعودی، امارات، مصر، بحرین، اردن و آنهایی را که در دور اول ریاست جمهوری «ترامپ» از ایران فاصله گرفته بودند، به سوی ترمیم و حتی گسترش رابطه ترغیب کرده است. با وجود این تحولات در خاورمیانه، «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل حضور «ترامپ» را فرصتی کم سابقه جهت کشاندن هرچه بیشتر ایالات متحده به تنش‌های فرسایشی با ایران می‌داند. چه پیشتر سیاست فشار حداکثری «ترامپ»، اسرائیل را به این نتیجه رسانده بود که به پشتوانه حمایت‌های او می‌تواند کشورهای منطقه را از ناظرانی منفعل به بازیگرانی فعال تبدیل کند که از دشمنی با اسرائیل به سمت دشمنی با ایران سوق داده می‌شوند و فضا را برای اجرای راهبرد رادیکال تل آویو مهیا می‌کنند.

هرچند به نظرمی‌رسد کابینه دوم «ترامپ» با تندروهای مطیع و وفاداری پر شده است که دستورکار مجزایی جز آنچه رئیس‌جمهوری می‌خواهد، ندارند اما تبعیت بی‌چون و چرای آنها از «ترامپ» درست در زمانی که تل آویو سعی در متأثر کردن دولت امریکا برای افروختن جنگی دیگر دارد، می‌تواند مغایر با خواسته‌های نتانیاهو باشد. چه تجربه «ترامپ» مبنی بر فرمان ناپذیری «جان بولتون» - سیاستمدار رادیکال کابینه اول او- درباره ایران و سیاهه نمایشی «مایک پمپئو» درباره شرط‌های 12 گانه امریکا برای مذاکره با ایران این واقعیت را نشان داد که رئیس‌جمهوری امریکا باید راه تعامل با تهران را از مسیر دیگری جست‌و‌جو کند و به ترکیب کابینه انتخابی‌اش در حوزه تصمیم‌گیری در سیاست خارجی توجه ویژه‌ای نشان دهد.
در همین رابطه یک مقام سابق امنیت ملی امریکا می‌گوید: «در حال حاضر تلاش‌های گسترده‌ای در جریان است تا مقاماتی در حوزه امنیت ملی پیدا شوند که از رویکرد رئیس‌جمهوری به امنیت ملی حمایت کنند، تا شاهد اتفاقات گذشته نباشیم؛ نظیر آنچه با اچ. آر. مک‌مستر، جان بولتون، جیم ماتیس و رکس تیلرسون رخ داد که از خواسته‌های رئیس‌جمهوری حمایت نمی‌کردند». این مقام می‌افزاید که این مشاوران از دیدگاه ترامپ حمایت نمی‌کردند: «آنها خواهان جنگ بودند. اکنون فرآیند انتخاب بسیار متفاوت است؛ نه برای یافتن افراد بله‌قربان‌گو، بلکه برای یافتن کسانی که اساساً بتوانند از جهان‌بینی رئیس‌جمهوری حمایت کنند».
در چنین فضایی ممکن است «نتانیاهو»، ترامپ را شریک بی‌میلی برای هرگونه درگیری مستقیم با تهران بیابد؛ این نه به معنای متوقف شدن حمایت «ترامپ» و حامیانش از اسرائیل که به مفهوم عدم تمایل به جنگ علیه ایران است؛ امری که گزینه دیپلماسی را به عنوان بهترین رویکرد برای دولت جدید امریکا باقی می‌گذارد. بویژه آنکه «ترامپ» سعی دارد بر سیاست انتقال کانون سیاست خارجی امریکا از خاورمیانه به چین و آسیا متمرکز شود و امکان مذاکره‌ای نتیجه بخش با تهران بیابد و این ممکن نمی‌شود مگر اینکه از دسیسه چینی‌های نتانیاهو در روند تنش آفرینی‌های نظامی‌اش فاصله بگیرد.
یادآوری یک واقعیت
در چنین فضایی «ترامپ» چنانکه چندی پیش «وندی شرمن» دیپلمات کهنه کار دولت «بایدن» از آن خبر داد، خواهان توافق جامع با ایران است. این درحالی است که شماری از مشاوران دولت جدید امریکا به او پیشنهاد داده‌اند که برای رسیدن به توافق جامع مورد نظرش، تا اکتبر 2025 و فعال شدن توسل به مکانیسم ماشه صبر کند تا عامل فشاری برای انجام مذاکرات ترامپیست‌ها با ایران فراهم شود. اما رئیس‌جمهوری جدید تاکنون از سازوکار اجرایی هدف دیرپای خود مبنی بر یک توافق فراگیر با ایران سخنی به میان نیاورده است.
آنچه در این میان اهمیت دارد این است که دولت جدید امریکا در اجرای هر تصمیمی نمی‌تواند وضعیت کنونی پیرامون جمهوری اسلامی از جمله افزایش قدرت بازدارندگی آن در بطن معادلات جاری منطقه را از نظر دور بدارد و این جمله مهم محمد جواد ظریف، معاون راهبردی رئیس‌جمهوری ایران را نادیده بگیرد؛ جایی که گفت: «ترامپ باید تا الان متوجه شده باشد که سیاست فشار حداکثری‌اش باعث شد که غنی‌سازی ایران از 3.5 درصد به 60 درصد برسد، بر شمار ذخایر سانتریفیوژها افزوده شود و موجی از هراس را در واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی ایجاد کند. بنابراین او حالا باید هر تصمیمی را با محاسبه سود و زیان تداوم سیاست پیشین‌اش بگیرد و اجرا کند».

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/1211566/پلیتیک-ترامپ-دوم
بستن   چاپ