ایران پرسمان - آرمان ملی /متن پیش رو در آرمان ملی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
احسان انصاری| مهمترین دلایل سقوط دولت بشار اسد چه بود؟ چرا اسد برخلاف بهار عربی این بار مقاومت نکرد و قدرت را به راحتی به مخالفان واگذار کرد؟ ایران و روسیه به چه دلیل از حکومت در چنین شرایطی حمایت نکردند؟ چه کشورهایی از تغییرات اخیر در سوریه سود میبرند؟
«آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات با دکتر حشمتا... فلاحتپیشه استاد دانشگاه و تحلیلگر روابط بینالملل گفتوگو کرده است. فلاحتپیشه در این زمینه معتقد است: «آنچه برای ایران حائز اهمیت است جبهه مقاومت است و برخلاف حزبا... که نگاه اصیلی به جبهه مقاومت دارد، این وضعیت درباره خاندان اسد وجود نداشت و هیچگاه جبهه مقاومت برای اسد ریشه عمیقی نداشته است. نکته دیگر اینکه حکومت خاندان اسد در سوریه هیچ گاه یک رویه مشخص نداشت و همواره رویکردهای مختلفی در پیش میگرفت. به عنوان مثال در زمان حکومت حافظ اسد و در حالی که سوریه از ایران کمک دریافت میکرد، اما سوریه در بیانیههایی که کشورهای عربی علیه ایران صادر میکردند حضور داشت و آن را امضا میکرد. در چنین شرایطی جریانات جدید بر موج نارضایتی از اسد حاکم شده بودند و تغییر روشی مانند طالبان دوم در خود داده بودند. این در حالی است که جریانهای موجود در جبهه مقاومت نیز که همواره از حکومت اسد حمایت میکردند، در چهارده ماه گذشته درگیریهای جدی و کاهندهای را تجربه کرده بودند و به همین دلیل نیز دیگر کشوری مانند گذشته از سوریه حمایت نکرد.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
*مهمترین دلایل سقوط دولت بشار اسد چه بود؟
مهمترین دلیل سقوط دولت بشار اسد این بود که وی نتوانست یک ساختار فراگیر را در این کشور به وجود بیاورد و به همین دلیل مشکلات تأسیسی و بنیادی برای یک دولت برای پایدار ماندن مانند امنیت، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی هنوز با مشکل مواجه بود. این در حالی است که اعتماد عمومی نیز در سوریه کاهش پیدا کرده بود. در واقع آنچه در سوریه رخ داد این بود که حکومت اقلیت بشار اسد به مرور زمان اقلیتتر و کوچکتر شد و پشتوانه مردمی دولت از بین رفت. این در حالی بود که در همین مدت مخالفان دولت وی در داخل سوریه تحرکات خود را آغاز کرده بودند و از نظر نظامی نیز بیشتر مجهز شده بودند و مورد حمایت کشورهای خارجی نیز قرار داشتند. از سوی دیگر در سالهای اخیر سوریه به یکی از کانونهای جنگ منطقهای خاورمیانه تبدیل شده بود که این وضعیت پیامدهای منفی و هزینههای زیادی برای این کشور به همراه داشت. همه این دلایل باعث شد که شرایط برای سقوط دولت بشار اسد فراهم شود و در نهایت نیز این اتفاق رخ داد.
*اتفاقی که در ماجرای سقوط اسد رخ داد سقوط زودهنگام وی بدون مقاومت و کمک گرفتن از حامیان خود مانند ایران و روسیه بود. چرا اسد برخلاف بهار عربی که مقاومت زیادی برای بقای حکومت خود کرد در روزهای اخیر به راحتی قدرت را واگذار کرد؟
اگر واقع بینانه نگاه کنیم در بهار عربی نیز بشار اسد مقاومت نکرد و بلکه حمایتهای کشورهای دیگر باعث شد که وی همچنان بر مسند قدرت باقی بماند. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که در آن مقطع زمانی نگرانیهای بیشتری نسبت به گروههای تکفیری مانند داعش وجود داشت. به هر حال اگر شرایط به شکلی رقم میخورد که داعش در سوریه به قدرت میرسید احتمال اینکه دهها و شاید صدها هزار مردم بیگناه سوریه و منقطه به دست داعش کشته میشدند وجود داشت. به همین دلیل کشورهایی مانند ایران و روسیه مشارکت کردند تا هم جلو قدرت گرفتن داعش را بگیرند و هم اسد را در قدرت نگه دارند. اگر ایران و روسیه از اسد حمایت نمیکردند وی نمیتوانست همچنان قدرت را در سوریه در اختیار داشته باشد و تاکنون سرنگون شده بود. سقوط بشار اسد برای افرادی غافلگیرکننده بود که درک درستی از تحولات و واقعیات سوریه نداشتند. بنده همان زمانی که به سوریه رفتم و با مقامات این کشور ملاقات کردم، سقوط اسد را پیشبینی میکردم و از مسئولان میخواستم پولهای هزینه شده را از سوریه پس بگیرند. اکثر کشورها تحولات سوریه را از زاویه یک رویکرد نظامی تحلیل میکردند. رویکردی که از ویژگیهای تحلیل سیاسی دور بود و لذا غافلگیر شدند. دولت سوریه سالها وقت داشت که یک سازوکار سیاسی، امنیتی و حقوقی را در کشور خود شکل دهد ولی نهتنها این سازوکار شکل نگرفت بلکه روزبهروز گروههای مخالف دولت تقویت شدند.
*چرا در شرایط اخیر ایران و روسیه از اسد حمایت نکردند؟
آنچه برای ایران حائز اهمیت است جبهه مقاومت است و برخلاف حزبا... که نگاه اصیلی به جبهه مقاومت دارد، این وضعیت درباره خاندان اسد وجود نداشت و هیچ گاه جبهه مقاومت برای اسد ریشه عمیقی نداشته است. نکته دیگر اینکه حکومت خاندان اسد در سوریه هیچ گاه یک رویه مشخص نداشت و همواره رویکردهای مختلفی در پیش میگرفت. به عنوان مثال در زمان حکومت حافظ اسد و در حالی که سوریه از ایران کمک دریافت میکرد، اما در بیانیههایی که کشورهای عربی علیه ایران صادر میکردند، حضور داشت و آن را امضا میکرد. در چنین شرایطی جریانات جدید بر موج نارضایتی از اسد حاکم شده بودند و تغییر روشی مانند طالبان دوم در خود داده بودند. این در حالی است که جریانهای موجود در جبهه مقاومت نیز که همواره از حکومت اسد حمایت میکردند در چهارده ماه گذشته درگیریهای جدی و کاهندهای را تجربه کرده بودند و به همین دلیل نیز دیگر کشوری مانند گذشته از سوریه حمایت نکرد. واقعیت نیز این بود که جنگ اخیر در سوریه جنگ ایران نیست و با گذشته تفاوت داشت. در گذشته ایران توانست در خاک سوریه در مقابل داعش بایستد، اما شرایط امروز متفاوت بود و جنگ اخیر جنگی نبود که منافع ایران را تأمین کند. به همین دلیل روسیه که درگیر جنگ اوکراین بود و ایران، دیگر مانند قبل منافعی در حفظ اسد نمیدیدند. نکته مهم دیگر اینکه وقتی ارتش سوریه در مقابل مخالفان نمیجنگد و صحنه را خالی میکند، وارد شدن به درگیری چندان عاقلانه نیست. هیچ کشوری نمیتوانست جور فقدان ارتش سوریه را برخود هموار کند. وقتی ارتش حاضر نیست از اسد حمایت کند، دیگر انگیزهای برای کشورهایی که قبلا حامی این کشور بودهاند، باقی نمیماند که بخواهند بهجای ارتش از دولت مرکزی حمایت کنند.
*چه کشورهایی بیشتر از تغییر حکومت اسد در سوریه سود میبرند؟
در این زمینه میتوان به کشورهای آمریکا، اسرائیل و ترکیه اشاره کرد. به عنوان مثال ترکیه بلافاصله پس از سرنگونی اسد جنگ جدیدی را علیه کردها راهاندازی کرد و بیش از 100 حمله به خاک سوریه علیه کردها صورت داد. در آمریکا بایدن رویکرد منفعلانهای نسبت به این تغییرات داشت و ترامپ نیز عنوان کرده که حمایت از حکومت جدید سوریه سودی برای آمریکا نخواهد داشت. ترامپ نگاه معاملهگرایانهای پیدا کرده است. وی پس از پیروزی در انتخابات تاکنون تنها یک بار نام ایران را به زبان آورده و آن نیز این بوده که گفته ایران و روسیه ضعیف شدهاند. هدف وی نیز این است که از وضعیت سوریه برای تضعیف مواضع ایران در مذاکرات آینده استفاده کند. مردم سوریه خیلی زود متوجه میشوند که اگر اتفاقات رخ داده به سود آمریکا، اسرائیل و ترکیه تمام شود به سود منافع ملی مردم سوریه نخواهد بود. به همین دلیل سوریه باید مردمی شود و ایران نیز باید سیاست خود را به شکلی تنظیم کند که حاکمیت مردمی در سوریه تقویت شود. این در حالی است که ایران منافع و طلبهای زیادی از سوریه دارد که باید این منافع و طلبهای خود را دنبال کند. با توجه به شرایط موجود به نظر میرسد سوریه به راحتی روی آرامش را به خود نخواهد دید.
* چه چشماندازی برای آینده سوریه متصور هستید؟
غلبه بر نظام سیاسی که دچار از هم پاشیدگی حاکمیتی شده راحت است، اما ایجاد و حفظ نظام سیاسی جایگزین دشوار است. این نظریهای است که الان درباره سوریه صدق میکند. گروههای سیاسی مختلف که اختلافات خودشان را با هدف شکست یک دشمن مشترک کنار گذاشته بودند در سوریه فعالیت کرده بودند ولی دیده میشود که اختلافات جدی هم با هم دارند. به عنوان مثال در همین روزهای اخیر درگیریهایی بین کردها و تحریرالشام گزارش شده و یا در سمت دیگر علاوه بر تنوع قومی و زبانی در داخل سوریه ما میبینیم که همه دولتهای منطقه منافع خودشان را دنبال میکنند.
باید در سوریه سازوکاری با مدیریت سازمان ملل شکل بگیرد تا دوران انتقال با محوریت خود مردم ایجاد شود. امنیت سوریه به نفع همه طرفهاست و ایران هم قراردادهای بلندمدتی با سوریه دارد و دولت بعدی سوریه طبق حقوق بینالملل موظف به اجرای آنهاست. شرایط سوریه با دیگر کشورهای منطقه متفاوت است و دولت در این کشور نتوانسته به وظایف تاسیسی خود مانند امنیت، حاکمیت، تمامیت ارضی و معیشت عمل کند. من معتقدم تصمیم عدم مداخله در تحولات سوریه نشانهای از تقویت عقلانیت در سیاست خارجی ایران بود و با این عقلانیت، ایران ضمن حفظ حرمت و امنیت و کمک به مدیریت اماکن مقدسه، میتواند منافع مشترک با سوریه تعریف کند و به این دشمنیهای هیجانی پایان دهد. این کاری است که باید صورت گیرد. من اعتقاد دارم حتی آن بخش از گروههای مسلح سوریه هم که اقدامات خشنی در سفارت ایران انجام دادند، اگر از سیاست واقعی کشور اطلاع داشتند، چنین کاری نمیکردند اما برخی رسانههای افراطی در ایران به گونهای عمل میکردند که انگار ایران به جای بشار اسد با مخالفین میجنگد و این به منافع ملت آسیب میزند.