ایران پرسمان - آرمان امروز / سرمقاله آرمان امروز با عنوان «تحلیل جامعه شناختی از سقوط «اسد»» به قلم هوشمند سفیدی در ادامه آمده است:
جامعه شناسی سیاسی معطوف به بررسی رابطه میان دولت و قدرت سیاسی و قدرت دولتی از یکسو و جامعه و قدرت اجتماعی یا نیروهای اجتماعی از سوی دیگر است؛ در واقع ،جامعه شناسی سیاسی می کوشد جایگاه دولت را در درون شبکه پیچیده علایق و منافع اجتماعی و اقتصادی و روابط حاصل از آن تبیین کند و توضیح دهد.
با توجه به این رویکرد ، در تحلیل جامعه شناختی از سقوط اسد انچه قابل اذعان است اینکه بر پایه نظریه شکاف ها، مهمترین عامل در این زمینه، گسست کامل رابطه منلت -دولت در این کشوراست.«ارنست رنان» در قرن 19«ملت» را این گونه تعریف کرد:«ملت،یک روح است و یک اصل معنوی ؛ دو چیز که در واقعیت ،یک چیز بیش نیستند ، این روح و این اصل معنوی را می سازند :1-میراث غنی مشترک از خاطزات 2- وفاق کنونی ،تمایل به زندگی مشترکو به ارزشمند ساختن میراث دست نخورده بازمانده از پیشینیان. بنا براین ملت، نوعی همبستگی عطیم است که خود تاشی از احساس فداکاری هایی است که در گذشته به انجام رسیده اند و فداکاری هایی که باز هم آمادگی انجامشان در آینده هست. پس ملت وجود یک گذشته را ایجاب می کند؛ همچنین ، زمان حال است که مفهوم ملت ذر آن تبلور می یابد ؛ زیرا بیش از هر چیز در وفاق و تمایلی رخ می دهد که برای ادامه زندگی مشترک دیده می شئود .(ا برتون ،1380 :243)
در اینجا ، لازم است تعریفی هم از دولت ارایه شود.«ماکس وبر»بر این باور است که «دولت» یک سازمان سیاسی اجبار و دارای دولتی مرکزی است که سعی در برقراری انحصار قدرت قانونگذاری برای خود در داخل یک قلمرو مشخص را دارد و دارای حق استفاده از قذرت مشروع است.با این توضیح و با توجه به اینکه رژیم اسد بر اساس کودتای درون حزبی بدون خونریزی در سال 1349 و توسط حافظ اسد قدرت را به دست گرفت و بشار اسد نیز از 21 خرداد 1378 تا7 آذر 1403آن را به عهده داشت – یعنی 53 سال- می توان گفت بنای رژیم اسد غیر دموکراتیک بوده و عملا در دولت-ملت سازی واقعی ناتوان بوده است.در واقع ، دولت به معنای واقعی وجود داشته، زیرا فاقد مشروعیت تاسیسی بوده و در ملت سازی نیزناتوان بوده است و اختلافات خارج از حد معمول در بین علویان ،کردها و سایر قومیت ها ، همواره در اوضاع این کشور،نقش مهمی را بازی کرده است. ملت سازی گویای همگرایی و انسجام گسترده میان دولت و جامعه و نیز توسعه و بسط یک هویت ملی مشترک است که اسد در شگل دهی آن ناکام ماند.
بنابراین، فقدان مشروعیت اولیه و تاسیسی در کنار ضعف در ایجاد دولت قدرتمند و نیز ناکامی در دولت سازی ، به ضعف در کارآیی رژیم اسد منجر شد ، زیرا اساسا دولت اسد یک دولت ضعیف بود . در این راستا می توان به نظریه« جول اس میگدال» اشاره کرد .او معتقد است که دولتی را می توان قوی توصیف کرد که به میزان زیاد از توانایی های لازم برای نفوذ،تنظیم روابط اجتماعی ، استخراج منابع و تخصیص آن ها بهره مند باشد. بررسی عملکرد اسد حاکی از آن است که وی در این زمینه ها ، کارآیی لازم را نداشت. توجه به آمار زیر مبین چنین واقعیتی است:
– رشد اقتصادی منفی 5/3 درصدی
– 90 درصد جمعیت در فقر
– میانگین تورم سالانه 33 درصد ی در طی 14 سال
– درآمد سالانه 500 دلاری
با توجه این واقعیات ، می توان دولت اسد را «دولت درمانده» (failed state) توصیف کرد ؛ دولتی که در اعمال حاکمیت سرزمینی – جغرافیایی قلمرو و حفاظت از مرز های خود ، ناتوان بوده و به تامین حداقلی خدمات و منابع مورد نیاز مردم بسنده می کند ، در ایجاد قدرت سیاسی مشروع ، اجرای قانون و شکل دهی جامعه مدنی ، دچار فروپاشی بوده و وضعیتی هرج و مرج گونه را به تصویر می کشد . در چنین حالتی ، افت شدید اقتصادی ، مداخله نظامی و …. رخ مینمایند .
با توجه به این نکات ، باید دولت اسد را نا توان در دولت سازی ، شکل دهی دولت قوی ، مشروعیت سیاسی ، تامین منابع ، اعمال نفوذ و حمایت از قلمرو سرزمینی دانست ؛ دولت درمانده ای که با تراکم نارضایتی ها، مسائل و بحران ها ، فاصله خود را با ملت همواره کاهش داد و به وضعیت گسل کامل و قطع ارتباط واقعی با ملت دچار شد ، وضعیتی که هر نظامی در آن حالت قرار بگیرد ، سرنوشتی جز اضمحلال نخواهد داشت ، بنابر سقوط و سرعت بشار را باید در واقعیت های اجتماعی – سیاسی و اقتصادی رژیم اسد جستجو کرد که فشار و مداخله خارجی هم بر دامنه و شدت آن افزود؛ به عبارت دیگر ، اگر رابطه دولت – ملت در سوریه در وضعیت پایداری بود ، اصولا چنین اتفاقی رخ نمیداد.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/1196303/سرمقاله-آرمان-امروز--تحلیل-جامعه-شناختی-از-سقوط-«اسد»