ایران پرسمان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
عباس سلیمینمین-فعال سیاسی اصولگرا| انتخابات این دوره ریاستجمهوری که منجر به روی کار آمدن قشری عقلایی از اصلاحطلبان در مسند اجرایی کشور شد، یک توفیقی برای ملت ایران است و طبیعتاً یک ناکامی برای بدخواهان ملت ایران به شمار میرود.
انتخابات این دوره ریاستجمهوری که منجر به روی کار آمدن قشری عقلایی از اصلاحطلبان در مسند اجرایی کشور شد، یک توفیقی برای ملت ایران است و طبیعتاً یک ناکامی برای بدخواهان ملت ایران به شمار میرود. توفیقی است به این علت که ظرفیتهای اصلاحی را در کشور گسترش میدهد و جریانات سیاسی را وادار به تولید فکر و اندیشه برای اقناع اقشار و سلایق مختلف جامعه میکند و طبیعتاً این جامعه ما را قوی خواهد ساخت.
قبل از آن تهدیداتی را شاهد بودیم که برخی از جریانات اصلاحطلب با بیرون از کشور وفاق را دنبال میکردند که این جای بسیار تأسف داشت و برخی از نیروهای اصولگرا به دنبال بیرون راندن همه اصلاحطلبان از عرصه سیاسی بودند و این طبیعی بود که هر دوی این آفتها کشور ما را به لحاظ سیاسی تضعیف میکرد. خوشبختانه این انتخابات که من آن را یک تغییر آنی میخوانم، موجب شد که ما از آن آفات یک مقدار فاصله بگیریم.
آن اصلاحطلبانی که داشتند مردم را از صندوقهای رای مأیوس میساختند، بیشترشان مسیرشان را تغییر دادند و در مسیر دعوت مردم به رجوع و حضور پای صندوقهای رای و اصلاح اساسی قرار گرفتند. همچنین آن دسته از اصولگرایانی که در مسیر تنگ و محدود کردن فضای سیاسی کشور قرار داشتند هم این موضوع برایشان رخ داد.
برای همه ما آن شرایطی که در انتخابات مجلس رخ داد، بسیار مخاطرهآمیز بود؛ آن انتخابات برای من و بسیاری از اصولگرایان تلخ بود؛ به این علت که آینده خوبی را پیش روی ما قرار نمیداد. یعنی افرادی بیشتر فضا پیدا کرده بودند که بههیچوجه نگاه حکمرانی مناسبی نداشتند. خُب هر چه ظرفیت نظام را ما کم کنیم، طبیعتاً از آن رشدی حاصل نخواهد شد. بنابراین من با این مقدمه عرایض خودم را آغاز میکنم.
وفاق پیش از جمهوری اسلامی
طبیعتاً وفاق در جامعه یک جایگاه قوی دارد. ما در تاریخ هم توفیقاتمان زمانی بهدست آمده است که توانستهایم بر سر یک اصولی با هم وفاق داشته باشیم. در جنبش ملی شدن صنعت نفت، هر کسی که تعلق به این آب و خاک داشت، معتقد بود این روندی که انگلیسیها بر ملت ایران تحمیل کردهاند، یک امر فاجعهآمیز است. یعنی ما به عنوان صاحبان نفت، 16 درصد داشته باشیم اما آنها 84 درصد سهم سود نفت را در اختیار داشته باشند. این اختلاف هم مالیاتی میشد که آن شرکت به دولت انگلیس مالیات میداد اما یک جورهایی به ایران مالیات نمیداد.
علاوه بر این در ثروتهای نفت اتفاقات دیگری هم رخ میداد. همانطور که میدانید هم در دوره پهلوی اول و هم در دوره پهلوی دوم، هیچ نظارتی بر میزان صادرات نفت از سوی ایران وجود نداشت و این خیلی نکته تلخی برای ملتی است که نفت دارد و آنها باید بیایند و به این ملت بگویند که ما مثلاً صد هزار بشکه از نفت شما را صادر کردهایم و ما باید هر عددی آنها اعلام میکردند را قبول میکردیم. در همین راستا، برای مثال دریادار حبیبالله شاهین، رئیس نیروی دریایی آن دوران نامهای مینویسد که ما لولههایی کشف کردهایم که انگلیسیها به صورت پنهان به عراق کشیدهاند و از آنجا نفت را بارگیری میکنند که اگر زمانی حرکتی در ایران رخ داد که ملت ایران میخواستند و مُصِر شدند برای اینکه میزان صادرات انگلیسیها را مشخص کنند، بتوانند به برنامههایشان برسند.
این مسائل را شما میتوانید در منابع مختلفی مانند خاطرات آقای مصدق و یا خاطرات مرحوم ابوالحسن ابتهاج را بخوانید. بنابراین در آن مقطع بین کسانی که به صورت عادی قابل جمع نبودند، یک وفاقی شکل گرفت. شما فدائیان اسلام را با جبهه ملی نمیتوانید یکی بدانید، اینها به لحاظ رفتار و نگاه خیلی متفاوت هستند اما یک ضرورت و وفاقی بین آنها شکل میگیرد.
این ضرورت این است که ملت ایران در فقر مطلق زندگی میکند و سرمایه ملیاش به صورت آشکار در حال غارت شدن است و به همین علت همه به غیر از دربار پهلوی به این نقطه میرسند که باید این وفاق را داشته باشند که علت این عدم رسیدن از سوی پهلوی هم به این علت است که آنها وابسته بودند و از آنجایی که توسط عناصر بیگانه روی کار آمده بودند، طبیعتاً نمیتوانستند در مسیر مصالح عمومی قرار بگیرند اما میبینیم که بین نیروهایی که فرقهای زیادی با هم داشتند، این وفاق شکل میگیرد اما در عین حال یک اشتراک با هم دارند و براساس این اشتراک، یک تحول بزرگ در ایران ایجاد میشود و اگر اینها اجازه نمیدادند که دشمن روی فرقهایشان کار کند، طبیعتاً میتوانستند وضعیت ایران را به مراتب از آن چیزی که ما امروز در آن قرار داریم، جلوتر ببرند. بنابراین بحث وفاق هم سابقه تاریخی دارد و این موضوع را هم در بحث ملی شدن صنعت نفت و هم پیش از آن در مشروطه میبینیم.
آن موقعی که وفاق وجود دارد، یک تحول بزرگ رخ میدهد اما بعد که یکسری روشنفکران فراماسون اسلحه بهدست میگیرند و نهضت مشروطه را در مسیر دیگری پیش میبرند، آنجا مشکل ایجاد میشود. قبل از آن، نیروهای کاملاً غیرهمگون، وفاق داشتند و توانستند گام بلندی را در مسیر توسعه سیاسی بردارند. همه اینها در مراکزی که سنتهای ایران از آنها پشتیبانی میکرد، تجمع کردند و توانستند یک گام بلند در مسیر وفاق و توسعه سیاسی بردارند.
بدخواهان وفاق
امروز، معلوم است که برخی بدخواهان شروع به بیان این موضوع میکنند که امکان ندارد وفاق در جامعه ما ایجاد شود. من دیدم که یکی از افرادی که مدعی دانشگاهی بودن است، گفته بود که اصلاً زمینه وفاق در جامعه ما وجود ندارد. این حرف کسانی نیست که متعلق به جامعه ما باشند و احساس تعلق به این جامعه داشته باشند. یک عنصر اصلاحطلب، یعنی کسی که میخواهد جامعهاش را اصلاح کند، طبیعتاً باید از همه ظرفیتهایش استفاده کند. این تصور که یک عدهای بتوانند مسائل جامعه را به تنهایی حل کنند، تصور بسیار باطلی است و فرقی ندارد که از سوی اصولگرا و یا اصلاحطلب بیان شود، زیرا بدخواهان ایران خیلی قوی هستند.
کسانی که نمیخواهند تمدن در ایران دوباره شکل بگیرد و میدانند که ایران این ظرفیت بالقوه را دارد، هرگز حاضر نیستند که همه ظرفیتها در کنار هم قرار بگیرد و بتواند بر مشکلات فائق بیاید و آنها در مسیری قرار میگیرند که جلوی وفاق ملی را بگیرند و اجازه ندهند وفاق ملی شکل بگیرد. بنابراین ما میتوانیم، وفاق ملی را حول اشتراکات شکل دهیم. دولت گامهای خوبی در این مسیر برداشته است و یکسری گامها هم وجود دارد و بحث منفعتطلبی حزبی و گروهی موجب شده است که یک حرکتهایی هم علیه وفاق ملی در این دولت شکل بگیرد که به نظرم اراده جدی برای این قضیه وجود ندارد اما منفعتطلبی وجود دارد.
برخی بحثهایی که الان در حاشیه وفاق مطرح شده است، که مثلاً چرا برخی مناصب را به اصولگرایان دادهاید، در همین راستا است، همین تفکر در جریان دوم خرداد هم وجود داشت. جریان دوم خرداد از طریق ساختار نظام توانسته بود یک گام در مسیر توسعه سیاسی بردارد. چرا باید تعبیر جنبش به آن داده شود؟ آیا درباره این قضیه تأمل کردهاید؟ چه دلیلی وجود داشت که یک حرکتی که در مسیر قانون شروع شده و به یک نتیجه قانونی رسیده است را جنبش بنامند؟ به این علت که بتوانند تمامیتخواهی را دنبال کنند.
یک جنبشی صورت گرفته، بنابراین باید زیر و رو شود و باید به گونهای عمل شود که انگار یک جایی را فتح کردهایم و بنابراین افرادی که آنجا را فتح کردهاند، باید تغییرات اساسی ایجاد کنند و همه عناصر را از آن خود بسازند. این تفکر را حتماً باید اصلاح کنیم. کسانی که در چارچوب قانون در کشور گام برمیدارند و آینده کشور را از طریق تقویت قانون متصور هستند، اینها باید در عمل هم به گونهای عمل کنند که این باور در آن دیده شود. بنابراین، تهدیدات بیرونی و داخلی برای مسئله وفاق وجود دارد. تهدید داخلی که به آن اشاره شد که تمامیتخواهی است. افرادی که تمامیتخواهی را دنبال میکنند، طبیعتاً نمیتوانند با وفاق ملی همراه باشند.
وفاق ملی یعنی اینکه ما حول یکسری موضوعات کلان با هم کار کنیم. طبیعتاً اینجا باید براساس صلاحیتها انتخاب کنیم، یعنی بهگزینی کنیم، بهگزینی در شرایطی ممکن خواهد بود که همه استعدادها در هر جایی که هستند را شما ببینید، یعنی شما در واقع افق دیدتان توانمندیها را هدف بگیرد نه اینکه افق دید و هدف شما به سمت همحزبیها و همقبیلهایها باشد.
اگر براساس قبیلگی عمل کنید که برخیها واقعاً در عالم سیاست همچنان اینگونه عمل میکنند و میاندیشند، طبیعتاً وفاق ملی در کشور تضعیف میشود و بعضاً چیزهایی رخ میدهد که از آن متاثر میشویم. همه اهالی رسانه وظیفه داریم که این نکته را یادآوری کنیم که وفاق ملی را با یکسری منافع ناچیز در هم نشکنیم. گامهای خوبی در سطح کلان کشور توسط دولت آقای پزشکیان برداشته شده است. در سطوح پایینی هم بیاییم همین نگاه را گسترش دهیم و بحث قانونگرایی را که رئیسجمهور محترم بارها به آن تاکید کرده و گفته است که من در چارچوب قانون، مسائل را پیش میبرم، این را هم تلاش کنیم که مبنای همه ما قرار بگیرد.
فضای گلخانهای در سیاست
من فکر میکنم که ما تهدیدهایی در داخل از جانب اصولگرایانی داریم که به صورت گلخانهای عادت کردهاند که جایگاه سیاسیشان را حفظ کنند؛ این حفظ جایگاه براساس فکر و اندیشه نیست. قشری از اصولگرایان به فضای گلخانهای عادت کردهاند. فضای گلخانهای هم این شکلی است که شما یک شرایطی برایتان رقم زده شود که امکان رقم زده شدن این شرایط برای دیگران وجود نداشته باشد. شما در فضای آزاد باید رقابت کنید، یعنی باید فضا رقابتی و در شرایط مساوی باشد.
اگر یک جریان سیاسی، شرایط گلخانهای پیدا کند، طبیعتاً برای کشور مشکل پیش خواهد آمد و یک عدهای احساس خواهند کرد که در کشور غریبه هستند و یا نیروی دسته دوم محسوب میشوند و در رده دوم قرار دارند. این نگاه را ما زمانی میتوانیم در اصولگرایان اصلاح کنیم که نیروهای تندرو اصلاحطلب هم در این مسیر کنترل شوند. یعنی آنها هم که سعی میکنند به گونهای عمل کنند که تمامیتخواهی خود را دنبال کنند و یا پیوندهای بیرونی خودشان را تقویت کنند، آن را هم باید مورد توجه قرار دهیم.
http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/1190902/فعال-اصولگرا-مطرح-کرد--الزام-دور-شدن-از-تندروی-و-فضای-گلخانهای