ایران پرسمان - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مهدی بیک اوغلی| بحث غالب گعدههای سیاسی و حزبی طی روزهای اخیر موضوع انتصابات دولت بوده است. برخی افراد و جریانات نزدیک به دولت نسبت به نحوه انتصابات دولتی انتقادات دامنهداری را مطرح کرده و معتقدند دولت قدردان اعضای ستاد و نزدیکان خود نبوده است. به همین دلیل بیانیههای رنگارنگ، تیترهای گوناگون و توییتهای انتقادی بسیاری در نقد دولت صادر شد. برخی نزدیکان دولت هم تلاش کردند پاسخی به این نقدها داده و استدلالهای مدنظر خود را مطرح کنند. در این میان اما به اعتقاد حسن نورانینژاد قائم مقام دبیرکل حزب اتحاد ملت و سخنگوی این حزب، موضوعی که کمتر به آن توجه شد، مطالبات مردم است. مردمی که برای آنها تفاوتی نمیکند مدیری اصولگرا بر سر کار است یا چهرهای اصلاحطلب؟ برای مردم موضوع مهمتر، پاسخ به مطالبات اصلی آنها و ایجاد رفاه و رونق اقتصادی است. پزشکیان اما با درک درست همین گزاره به ظاهر ساده، تلاش میکند از طریق تعامل با حاکمیت و طرح مساله وفاق، زمینههای لازم برای حل معضلاتی چون فیلترینگ، پایان دادن به برخوردهای سلبی بر سر حجاب، رشد اقتصادی و... را فراهم سازد. نورانینژاد در عین حال زیر پوست تحولات سیاسی را نیز بررسی کرده و خطاب به منتقدان اعلام میکند این نوع برخورد با مطالبات مردم بیشتر از اینکه سرمایه اجتماعی دولت را کاهش دهد، باعث کاهش سرمایه اجتماعی آنها میشود. این فعال سیاسی در عین حال اعتراف میکند که حضور افرادی از جریان رادیکال کشور در هرم مدیریت اجرایی و افرادی که اساسا مسائل مردم را مساله خود نمیدانند کمکی به تحقق مطالبات مردم نمیکند.
در حالی که کمتر از 3ماه از تشکیل دولت گذشته، برخی افراد و جریانات انتقادات دامنهداری را در مورد وفاق مطرح میکنند. آیا وضعیت انتصابات واقعا اینقدر بد است؟
به نظر میرسد بخش زیادی از نارضایتیها درباره انتصابات از طرف نیروهای حامی و ستادی دکتر پزشکیان به دلایل مختلف مطرح میشوند. یکی از دلایل این نارضایتیها محدودیتهایی است که در سیستم برای جذب متقاضیان وجود دارد. از سوی دیگر هرچند دکتر پزشکیان در انتخابات رای آوردهاند اما تحولی آنچنان بزرگ به لحاظ سیاسی رخ نداده که افراد اثرگذار در ستادهای دکتر پزشکیان به راحتی از سد موانع امنیتی و حراستی و گزینشی عبور کنند. دکتر پزشکیان کاندیدای اختصاصی اصلاحطلبان بود اما از همان زمان کارزار انتخاباتی معلوم بود که امکان یک دولت کاملا اصلاحطلب وجود ندارد. نه مقدورات سیاسی چنین است و نه ذائقه سیاسی دکتر پزشکیان. نکته مهمتر آن است که بحث انتصابات صرفا بین برخی فعالان سیاسی و ستادی است. در واقع نیروهایی که تغییرات واقعی و تحولات تدریجی را دنبال میکنند، به شوری برخی که سابقه تحرک سیاسی حتی از موضع مخالفت با وضع موجود را داشتهاند، تمرکز بر انتصابات نکردهاند. عموم جامعه حتی رایدهندگان به پزشکیان هم که واقعا مسالهشان این چیزها نیست.
چه افراد و جریاناتی هستند که بیشترین نقدها را درباره انتصابات پزشکیان مطرح میکنند؟
کسانی که خودشان را جدیتر از دیگران در معرض انتصابات میدیدند. منتظران شنبه. اتفاقا نیروهایی که با رای به دکتر پزشکیان، به دنبال تغییرند، سعی میکنند در این مقطع کمتر فشار آورده و مواضعشان بیشتر سمت و سوی رویکردی، سیاسی و سیاستی داشته باشد. اینها از ورود به مصادیق مشخص در رابطه با انتصابات، دست کم در فضای رسانهای پرهیز میکنند و مطالباتی از جنس وعدههایی که پزشکیان مطرح کرده را مهمتر میدانند. در واقع با دو رویکرد مواجهیم؛ یک جریان بیشترین تمرکز خود را روی اسامی گذاشتهاند و جریان دیگری هم وجود دارد که دنبال مسالهیابی، اولویتبندی آنها و کمک به دولت برای حل آنهاست.
در این کشاکشها افکار عمومی جامعه به چه میاندیشد؟آیا برای مردم انتصابها تا این اندازه که برخی فعالان سیاسی دغدغه دارند، دارای اهمیت است؟
عرضم همین است که مساله مردم این نیست. جامعه دغدغه این را ندارد که چه فردی از چه جریانی با چه اسمی و چه قیافهای در حاکمیت حضور داشته باشد. مردم دغدغه حل مسائلشان را دارند. متاسفانه از بین نیروهای ستادی و حامی دولت، کمتر یک چنین رویکردی مشاهده میشود. برخلاف آن چیزی که گفته میشود که این انتصابات باعث کاهش سرمایه اجتماعی پزشکیان میشود باید گفت که برعکس، باعث کاهش سرمایه اجتماعی نیروهایی میشود که تنها حرفی که از آنها شنیده میشود، اعتراض درباره انتصابات است. به خصوص وقتی آدم احساس میکند که منظور اصلی از این انتقادات و اعتراضات، سمت و سوی سیاسی و سیاستی نیست، بلکه منظور اصلی این است که چرا من و جریان من حضور ندارد. اغلب هم ادعا میشود که با این انتصابات سرمایه اجتماعی دولت بر باد میرود! معتقدم سرمایه اجتماعی دولت با انتصابات بر باد نمیرود بلکه با عدم توفیق در حل مسائل و تحقق وعدهها بر باد میرود.
اما نمیتوان کتمان کرد که افراد و جریانات رادیکال و مخالفان گفتمان پزشکیان، مسائل و مشکلات را به گونهای متفاوت میبینند. برای افرادی که طرفدار جریان پایداری هستند، اساسا موضوعاتی چون فیلترینگ، برخوردهای سلبی بر سر حجاب، توسعه مناسبات با جهان و.... مساله و معادله به شمار نمیرود که بخواهند برای حل آن راهکار ارایه کنند. بخشی از انتقادات ناظر بر این تفاوتهاست.
اگر نگرانیها و انتقاداتی که مطرح میشود، ناظر بر این باشد که افرادی غیرمتخصص سکان هدایت ساختارها را به دست بگیرد یا موضوعات را از دریچهای متفاوت با گفتمان دولت ببینند از این جهت نقدها وارد است. یک چنین ایرادی بر برخی انتصابها وارد است. اما در مورد بسیاری از نقدهای وارده، این احساس وجود ندارد که سمت و سوی حل مسالهای دارند. به نظرم از نیروهای اصلاحطلب پیشرو و اصلاحطلبانی که تمرکز آنها بیشتر بر پیشبرد اصلاحات است و تاثیر بر رفتار قدرت را مهمتر از کسب قدرت میدانند و واقعیتهای سیاسی کشور را در نظر دارند، انتقادات کمتری شنیده میشود. این دسته از افراد روی مساله تحقق وعدههای دولت و حل مسائل، وسواس و حساسیتهایی بیشتر از سایر نیروها دارند. این نیروها ورود به بررسی عملکرد دولت را در این مدت زمان کوتاه، زود میدانند. ضمن اینکه آگاهند که مسائل منطقهای شرایط خاصی را پیش روی دولت قرار داده است.
طبعا نیروهایی که کمتر به مساله انتصابات میپردازند اما دغدغههای سیاسی دارند در آینده روی مطالبهگری سیاسی و سیاستی تمرکز بیشتری میکنند. بهطور خلاصه 2سطح مطالبه داریم؛ یک سطح برخی فعالانی که دغدغه کسب قدرت را دارند و سطح دوم سطح مردمی است که دغدغه حل مسائلشان را دارند. برای مردم مهم نیست که چه کسی مسائل را حل میکند برای آنها حل مسائل دارای اهمیت است.
اما آقای رییسجمهور چگونه به انتصابها مینگرد؟ پزشکیان بهتر از هر کسی میداند که در سال 1407 به نیروهای ستادی برای ورود به دور دوم انتخابات نیاز دارد. با یک چنین پیشفرضی چگونه به قیمت دلخوری برخی از نیروهای ستادیاش، چهرههای مخالف و منتقد اصلاحات را در مدیریتها به کار میگمارد؟
حقیقتا اطلاع چندانی از ذهن رییسجمهور ندارم. معتقدم هنوز یک خط دقیق هدایت شده و فکرشدهای که دولت را با اجزای مختلفش به پیش ببرد، مشاهده نمیشود. این موضوع است که جای پرسش و نگرانی دارد؛ نه اینکه آیا من نوعی ،جایی در دولت دارم یا نه؟ اگر وفاقی مد نظر رییسجمهور به این معنا باشد که سهمی برای اصلاحطلبان و سهمی برای اصولگرایان و نیروهای میانه تخصیص داده شود، فعالان سیاسی پالس آن را میگیرند. اما حتی با چنین معنایی از وفاق، برنامه حساب شدهای استنباط نمیشود. آنچه که جای نگرانی دارد این است که احزاب یا یک برنامه علمی و کارشناسی دقیق، روند کلی انتصابات را پیش نمیبرد برخی دلسوزان نگرانند که نکند در بخشهای برنامهای هم به جای رویکردهای تخصصی، علمی، برخی روابط و محافل محور تصمیمسازیها باشند. درباره این موضوع باید رفع نگرانی شود . دولت باید این پالس را ارسال کند که یک ایده فکر شده به صورت تدریجی و مرحلهبندی شده و برنامهریزی شده در حال اجراست. یعنی دولت به عنوان یک کل واحد و هماهنگ با گفتمان و رویکرد و اولویتبندیهای مشخص بر سر مسائل مشخص تلاش میکند وعدههایش را محقق کند. این ایده باید به شکل یک پیام درآمده و به جامعه ارسال شود. البته باید به دولت هم حق داد که در شرایط فعلی منطقهای و بحرانهای بیرونی، زمان بیشتری برای تشریح دیدگاههایش زمان طلب کند. درباره رویکرد دولت تردیدها و پرسشهایی وجود دارد، ای کاش توجه و تمرکز نیروهای سیاسی حول محور این موضوع قرار گیرد.
در این شرایط مردم و رایدهندگان چگونه میاندیشند و به چه موضوعاتی فکر میکنند؟
شما خودتان را جای مردمی بگذارید که به رغم تجارب تلخ گذشته با هزاران امید اعتماد کرده و رای داده است. حالا از همان افراد و جریاناتی که چند ماه قبل مردم را به حضور در انتخابات دعوت میکردند به جای طرح موضوعات اصلی مردم، خبر انتصاب فلان فرد و بهمان مدیر را بشنوند! در این بین قبل از اینکه سرمایه اجتماعی دولت آسیب ببیند، سرمایه اجتماعی این نیروهای سیاسی و حزبی که فقط به دنبال انتصابات هستند آسیب میبیند. به نظرم آش انتقاد از انتصابات دولت کمی شور شده است.
تجربه تاریخ سیاسی میگوید، دولتهایی که نتوانستهاند با حاکمیت ارتباط مناسبی برقرار کنند، عملکرد مناسبی هم از آنها ثبت نشده است. آیا میتوان گفت که دولت از دل وفاق تحقق وعدههای خود را جستوجو میکند؟
امروز با نوع رویکرد دولت دکتر پزشکیان، با وضعیت حاکمیت دوگانه روبهرو نیستیم. همین موضوع در این شرایط یک توفیق بزرگ است. چند نکته مهم وجود دارد.اول اینکه انتصابات مساله مردم نیست. وفاق هم مساله مردم نیست. وفاق یک ابزار است برای حل مسائل کشور. اگر این ابزار کار کند و توفیق یابد، مورد استقبال مردم است و اگر کار نکند پس زده میشود. هدف مردم از حضور در انتخابات تحقق وفاق نبوده، همانطور که اصلاحات هم هدف مردم نبوده است. اصلاحات هم ابزاری است برای تحقق مطالبات مردم. اگر در راستای اهداف مردم حرکت کند مردم از اصلاحات استقبال میکنند در غیر این صورت آن را کنار میزنند. در عین حال باید توجه داشت قبل از دولت پزشکیان 3دوره وفاق در تاریخ کشور پشت سر گذاشته شده است. اولین موج وفاق در دولت اصلاحات بوده است.برخی برای وارونه کردن تاریخ، چند جمله خاص را از دوره اصلاحات بیرون میکشند و رویکرد اصلاحات را وارونه ارزیابی میکنند. در حالی که رویکرد مدارا، وفاق و همراهی با حاکمیت بود. موج دوم به سال 88 باز میگردد. میر حسین موسوی زمانی که در انتخابات سال 88 به انتخابات ورود کرد، تلاش میکرد بین اصلاحطلبان و اصولگرایان تعامل ایجاد کند . حتی سعی میکرد فاصلهای با اصلاحطلبان پیشرو داشته باشد و با اصولگرایان میانه ارتباط نزدیکتری داشته باشد. موسوی با این معنا از وفاق، کمپینهای خود را ساماندهی کرد. دولت اعتدال حسن روحانی هم با ایده وفاق شکل گرفت، روحانی تلاش داشت میانهروهای اصولگرا و اصلاحطلبان را با هم متحد کند. دولت روحانی نه به افراط گفت.
این 3موج اما توفیق پیدا نکردند چون نتوانستند بخش دیگر حاکمیت را با خود همراه کنند. گزارهای که میتواند دورنمای امید بخشی از موج چهارم وفاق در دولت پزشکیان ایجاد کند، همراهی سایر بخشهای حاکمیت با ایده وفاق است. موج سوم وفاق در دولت اعتدال شکست خورد چون روحانی ادبیات تند و تیزی نسبت به سایر بخشهای حاکمیت داشت و برخی را میچزاند. روحانی باید سعی میکرد برجام را دستاورد حاکمیت معرفی کند تا دولت خود.
چرا دورنمای وفاق در این دولت با دولتهای قبل روشنتر است. آیا تغییری در حاکمیت هم رخ داده است؟
بله، این حس نیاز در سایر بخشهای حاکمیت هم شکل گرفته است. ادبیات پزشکیان هم به گونهای نیست که حساسیت ایجاد کند. به شرطی که وفاق به نیروهای سیاسی محدود نشود و به اصلاحطلب و اصولگرا ختم نشود و منجر به وفاق ملی با مابهازای اجتماعی تبدیل شود. اگر وفاق مابهازای اجتماعی نداشته باشد و مسائل انباشته شده مردم را در بر نگیرد، شکست میخورد. به همین دلیل تاکید میکنم نه انتصابات مساله مردم است و نه وفاق. مساله مردم اقتصاد، اشتغال، رفع فیلترینگ، مسائل اجتماعی مثل حجاب، حل مسائل سیاست خارجی، رفع موانع کسب و کار و... است. اگر این مطالبات پاسخ داده شود خاطره خوبی از وفاق باقی میماند و در غیر این صورت از حافظه جمعی جامعه پاک میشود. نباید فضای سیاسی درگیر جملهسازی با کلیدواژههایی چون وفاق و انتصابات شود، فعالان سیاسی، نخبگان و رسانهها باید افکار عمومی را درگیر معادله حل مسائل کنند.