ایران پرسمان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حادثه هفتم اکتبر قدرتهای جهانی را به این واقعیت رساند که بدون حل مسئله فلسطین، خاورمیانه روی آرامش نخواهد دید. این مسئله هم با سرکوب فلسطینیها حل نخواهد شد. همچنان که تاکنون حل نشده است.
7اکتبر سال گذشته کمتر کسی انتظار داشت هنگامی که بیدار میشود، خبر یک تهاجم تمامعیار به اسرائیل را بشنود؛ تهاجمی که برای اولین بار از سال 1948 به درون مرزهای آن حکومت کشیده شده بود؛ حملهای که دقیقاً 50سال پس از جنگ رمضان و در آستانه بزرگترین عید یهودیان یعنی «یوم کیپور» آغاز شد.
در این روز رسانههای اسرائیل برنامهای پخش نمیکنند، فرودگاه بسته است، اتوبوس و مترو متوقف و مغازهها نیز تعطیل هستند. حمله از جانب حماس انجام شد. از محدوده و نوار ساحلی کوچک غزه ولی پرتراکم که به صورت یک زندان بزرگ درآمده بود و از تمام جهات تحت محاصره اسرائیل و وابسته به آن بود. عبور از موانع بسیار پیچیده و ورود اولیه بیش از 3000رزمنده و افزایش تعداد آنان در ادامه ورود به شهرکهای یهودینشین همه را متعجب کرد؛ عملیاتی که شاید به مخیله هیچکس خطور نمیکرد.
ولی این تازه آغاز ماجرا بود. آنان به پایگاههای نظامی و شهرکنشینان و یک برنامه کنسرت حمله کردند. هنگامی که ماجراها قدری فروکش کرد، معلوم شد نزدیک به 1200اسرائیلی یا شهروندان دیگر کشورهایی که در آنجا بودند، کشته شدند. چند صد نفر نیز اسیر و به غزه برده شدند تا در تونلهای آنجا نگهداری شوند.
این حمله سرآغاز دوران جدیدی در خاورمیانه شده و لبنان و ایران را هم بهنحوی جدی درگیر خود کرده و هنوز که یک سال از آن میگذرد، به نقطه پایدار نرسیده است. حادثه هفتماکتبر قدرتهای جهانی را به این واقعیت رساند که بدون حل مسئله فلسطین، خاورمیانه روی آرامش نخواهد دید.
این مسئله هم با سرکوب فلسطینیها حل نخواهد شد. همچنان که تاکنون حل نشده است. به همین دلیل، آمریکاییها برخلاف گذشته، طرح راهحل دودولتی را روی میز گذاشتهاند. غزه در عمل نابود شده؛ ولی مردم آن همچنان ایستادهاند و حماس هم قادر به تداوم حیات خود است.
حزبالله ضربات بسیار سختی خورده و رهبران اصلی آن ترور شدهاند. ایران نیز وارد درگیری مستقیم با اسرائیل شده است. این جنگ سطح جدیدی از فنآوری نظامی و جاسوسی را به نمایش گذاشت. مهمترین اثر آن که تا حدی هم بازگشتناپذیر است؛ سقوط کامل اخلاقی اسرائیل است. در واقع، در حدود 80سال گذشته اسرائیل سعی کرده با سنگر گرفتن پشت هولوکاست غرب و اروپا را به گروگان سیاسی، نظامی و اخلاقی خود درآورد و تقریباً هر جنایتی خواسته، انجام داده است.
غرب نیز این بار گناه را به دوش دیگران انداخته و هزینه آن را از جیب مردم این منطقه و فلسطینیان میپردازد. اسرائیل سعی کرد در آغاز این جنگ بار اخلاقی جنگ را بر دوش فلسطینیها بیاندازد؛ ولی در ادامه چنان جنایاتی کرد که در عمل نزد افکار عمومی حتی غربیها بهشدت منفور شد و شکافی بزرگ میان مواضع دولتهای غربی با مردم آنان در موضوع اسرائیل پدیدار شد که بهطور قطع، در آینده عمیقتر خواهد شد و اسرائیل را با بحران حمایتی مواجه میکند؛ حمایتی که بدون آن قادر به ادامه جنایات خود نیست. نسلکشی، جنایت علیه بشریت و اقدامات جنگی ممنوع از اهم اتهامات اسرائیل است.
استقبال علنی برخی از آلمانیها در خیابانهای برلین از حملات موشکی ایران به اسرائیل شواهدی مهم از این بروز رویکرد است. نکته مهمی که از ابتدا مطرح بود و اکنون هم تشدید شده، این پرسش بود که آیا ممکن است نتانیاهو از این حمله اطلاع نداشته باشد؟ در واقع، طرحکنندگان این پرسش بهطور ضمنی میگفتند که این «تله نتانیاهو» است که با اقدام حماس خود را از خطر برکناری نجات دهد.
این ادعا اکنون پررنگتر شده است؛ زیرا با توجه به قدرت اطلاعاتی آنان بهویژه در غزه و بعد هم در ترور اعضای حزبالله و رهبری حماس و با توجه به نتایج کنونی میدان جنگ، از روی نتیجه میتوان گفت که نتانیاهو از این حمله سود برده است. اما این استدلال چندان دقیق نیست. نه اینکه آن را بهکلی بتوان رد کرد؛ ولی کافی هم نیست.
بااینحال، بیایید فرض کنیم که دقیقاً همینگونه باشد. در این صورت، یک رژیم چقدر باید ضدانسانی باشد که چنین وضعی را علیه مردم خود ایجاد کند تا نخستوزیر فاسد خودش را نجات دهد؟