ایران پرسمان
روایت "عصر ایران" از ماجرای دیداری جنجالی در کوفه در آبان 1357
سه شنبه 30 آبان 1402 - 00:04:14
ایران پرسمان - عصر ایران /متن پیش رو در عصر ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
روزهای پایانی آبان در تاریخ انقلاب ایران در سال 1357 یادآور رخدادی است که موجب بحث و شایعه بسیار شد. 28 آبان 1357 فرح پهلوی ملکه وقت ایران در روزهای بسیار پرالتهاب موفق به دیدار با آیت‌االله العظمی سید ابوالقاسم خویی مرجع تقلید شیعیان در عراق شد. (‌در روز عید غدیر که به دیدار بزرگان می‌روند خاصه اگر از سادات باشند).
خبری که طبعا برای انقلابیون بسیار تلخ افتاد چرا که تنها دو ماه قبل از آن دولت عراق آیت‌الله العظمی خمینی را اخراج کرده بود و حالا خبر می‌رسید که مرجع مشهور تقلید نجف فرح و فرزندان شاه را به حضور پذیرفته است. آن هم در زمانی که در ایران به جز حکومت نظامی دولت نظامی هم بر سر کار آمده بود.
شخص امام خمینی البته واکنش علنی نشان نداد و احتمالا به خبرهای دریافتی درباره اهدای انگشتر اعتماد نکرده بودند و البته از این رو که احترام بسیاری برای ایشان قایل بودند ولی برخی از چهره‌های انقلابی واکنش تند نشان دادند. ( یک نقل از امام هم این است که در نوفل لوشاتو با عتاب می‌گویند این موضوع را دفن کنید یعنی به این بحث دامن نزنید. چرا که هنر اصلی امام خمینی این بود که گفتمان‌های مختلف را علیه شاه متحد کرده بود و می‌خواستند با این ملاقات گفتمان اسلام سنتی را از همراهی با گفتمان اسلام انقلابی جدا کنند).
این در حالی بود که مطبوعات از دو هفته قبل به اعتصاب رفته بودند و خبر و تصویری در این باره منتشر نکردند و بعد از پایان اعتصابات نیز چندان به آن نپرداختند هر چند که عکس ملاقات بعدا منتشر شد.
بنا بر این اصل خبر دیدار قطعا درست است و سید حسین نصر فیسلوف اسلامی -که رییس دفتر فرح شده بود- آن را سامان داد ولی بعدها مشخص شد ادعای اهدای انگشتر به فرح در پایان آن دیدار راست نبوده است. (این نوشته هم درباره اصل دیدار نیست درباره انگشتر است).
نویسنده این سطور طی این 45 سال روایت‌های مختلفی در این باره شنیده وخوانده و از این رو می‌تواند گفت در میان اقوال گونه‌گون آنچه آقای علی نظری سردبیر روزنامه مستقل روایت کرده درست‌تر و مستدل‌تر به نظر می‌رسد. این‌که ماجرای اهدای انگشتر به فرح دروغ است و مرحوم آقای خویی از این حیث مظلوم واقع شده و چه کسی موثق‌تر از خود ایشان که بعدها این شایعه را رد کرد؟
این روایت را نقل می‌کنیم و تنها برخی صفات منفی‌یی را که برای دکتر نصر به کار برده شده به احترام جایگاه علمی او در قلاب، سه نقطه قرار داده‌ایم:
"سید حسین نصر نوه دختری شیخ فضل‌الله نوری، آخرین رییس دفتر فرح پهلوی در 18 شهریور 57 جایگزین هوشنگ نهاوندی رییس دفتر (ملکه ایران) شد، نصر برای تحبیب قلوب شاه و شهبانو، [...]‌ترین اقدام را علیه زعیم حوزه علمیه نجف، مرحوم آیت‌الله خویی مرتکب شد. ایدهٔ ملاقات فرح با مرجع عالی‌قدر جهان تشیع که در نجف مستقر بود، از مغز [...] دکتر حسین نصر تراوش کرد.
شامگاه 27 آبان 57 ساعت 19 فرح به همراه فرزندانش (فرحناز و علیرضا)، مادر،‌ منشی و همسر سید حسین نصر و با بویینگ 707 از مهرآباد به بغداد پرواز کرد و ساعت21 به فرودگاه بغداد رسید. ملکه و همراهان به دستور صدام حسین در قصر جادریه اسکان می‌یابند.
صبح روز 28 آبان فرح با صدام حسین ملاقات می‌کند. سپس با دو فروند هلی کوپتر "پوما" از بغداد عازم نجف می‌شود. فرح ابتدا به حرم علوی می‌رود و بعد از زیارت به منظور بهره‌برداری از موقعیت خاص مرحوم آیت‌الله خویی سرزده به عیادت ایشان می‌رود. 
سفیر ایران در بغداد می‌گوید قبل از سفر شهبانو به عراق چندبار با دفتر آیت‌الله تماس گرفتیم و ایشان وقت ملاقات نداد. نظر دکتر نصر این بود حالا که وقت ملاقات نداده‌اند، ملکه و همراهان به عیادت وی بروند. سپس خانواده شاه، با اسکورت ماموران امنیتی در نجف قصد رفتن به منزل آیت‌الله را کردند. اما آقای موقتیان وابسته فرهنگی و مترجم سفارت می‌گوید:
«هنگامی که شهبانو در حرم مشغول زیارت بود، معاون رایزن فرهنگی را به خانه آقای خویی فرستادم که اطلاع دهند ملکه بعد از زیارت به عیادت ایشان می‌آیند. هنگامی که مناسک زیارت شهبانو در حرم تمام شد،معاون بنده خبر داد آیت‌الله به کوفه رفته است! بلافاصله این خبر را به دکتر نصر رییس دفتر شهبانو دادم. ایشان با درنگی مختصر گفتند اشکالی ندارد، این ملاقات باید انجام شود. حتمابه کوفه می‌رویم. از حرم همراه با اسکورت مفصل عراقی‌ها به کوفه رفتیم. هنگام ورود به منزلِ ایشان اصلا برخورد خوبی با ما نشد، بالاخره با اصرار و تحکم ماموران عراقی به درون خانه آیت‌الله رفتیم. 
 اطرافیان ایشان بیماری آقای خویی را بهانه کردند اما سرانجام سه نفر در معیت ملکه (اینجانب - موقتیان- به عنوان مترجم، سفیر ایران و سید حسین نصر) به اتاق کوچک و محقر آیت‌الله رفتیم. آقای خویی در رختخواب دراز کشیده بود، وقتی وارد اتاق شدیم نشست.ما چهار نفر هم روی زمین نشستیم!
شهبانو هم با پوشش کاملا اسلامی (مقنعه و چادر مشکی که عکس‌های آن منتشر شد) به احترام آیت‌الله در این ملاقات حاضر شد. به ملکه گوشزد کرده بودیم هنگام صحبت با آیت‌الله به چشم ایشان نگاه نکند و سر را به زیر بیندازد.»
جالب است بدانید مرحوم خویی در ابتدا با تندی راجع به وضعیت ایران صحبت کرد، فرح هم به تندی پاسخ ایشان را می‌دهد. در خاتمه ملاقات بی‌آنکه آیت‌الله خویی برای شاه ابلاغ سلام یا کلام محترمانه‌ای بیان کند، به امر به معروف فرح پرداخت و تذکرات تندی به وی داد که موجب خشم ملکه و سه نفر همراهش در اتاق ملاقات گردید! (آقای نظری مشخص نکرده این دو جمله آخر از اوست یا از آقای موقتیان).
بعد از اتمام این ماموریت شکست خورده [...] یک خبر دروغ طراحی و به ایران مخابره شد! با حمایت ساواک خبر دروغین حمایت آیت‌الله خویی از شاه در خبر رادیو ایران در روز28 آبان 57 در هر کوی و برزن ایران، تخریب زعیم حوزه نجف‌نقل محافل ایران گردید.
رژیم شاه بدنبال بهره‌برداری از سفر شهبانو بود و وقتی در نجف شکست خورد، در تهران تهمت بزرگی را به آیت‌الله خویی نسبت دادند تا زمینه تخریب زعیم حوزه علمیه نجف را در نزد آحاد مردم ایران به بهانه نجات شاه از بحران موجود رقم بزنند!
اما چون این ملاقات انجام شده بود، خبر منتشره با برنامه‌ریزی خاص ساواک و دستگاه تبلیغاتی ساواک،زمینه توطئه بزرگی را علیه آیت‌الله خویی تدارک دید!
در ایران روحانیون و گروه‌های انقلابی به شدت از این ملاقات ناراحت بودند و موجب تشدید خشم بسیاری از انقلابیون داخل کشور علیه آیت‌الله العظمی خویی گردید.
متاسفانه در آن وانفسای پرالتهاب اواخر آبان 57 صدای بیتِ آقای خویی مبنی بر تکذیب حمایت از شاه به جایی نرسید! 
انقلابیون در تله ساواک افتاده بودند... شهریه این مرجع به طلاب تحریم شد. در قم جلوی خانه آقای دانش آشتیانی نماینده ایشان اعتراض شد و آقایان مکارم و مشکینی علیه آقای خویی مواضع شدیدی اتخاذ کردند. آیت‌الله صدوقی تلگراف بسیارتندی به این مرجع نوشت و [...] به این مضمون: "(أذهبتم طیباتکم ما هکذا الظن بکم) همه طیبات خود را از بین بردید، این گونه به شما گمان نمی‌رفت.
أذهبتم طیباتکم در آیه ٢٠ سوره أحقاف خطاب به کفار آمده: ویوم یعرض الذین کفروا على النار أذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا..... روزى که کفار را به سوى آتش و جهنم می برند بایشان گفته میشود همه طیبات را در زندگى دنیا ازبین بردید."
این تلگراف آنچنان خشم زعیم حوزه علمیه نجف را برانگیخت که بادلی آزرده گفت: این تلگرام را هنگام فوت در کفنم بگذارید.
البته روز29 آبان57 آیت الله خویی در پاسخ نامه روحانیون پاکستان شاه را به3دلیل نکوهش کرد: 1- نفوذبهاییان2-کشتار مردم3 - تبعید روحانیون و هتاکی به آنان.
روز30 آبان57 آقای فقیه ایمانى داماد آیت‌الله و نماینده ایشان در ایران به صراحت از عدم حمایت شاه توسط آیت الله خوئى گفت. روز ٧ آذر آیت الله شیخ باقر آشتیانى از علماى طراز اول تهران اطلاعیه‌اى منتشر و متن گفت‌و‌گوى خود با آیت‌الله‌العظمى خوئى را با این مضمون منتشر کرد:
«عیادت غیر مترقبه‌اى که در روز عید غدیر از این جانب به عمل آمده است مورد تفسیرهاى مختلف گردیده و بعضى آن را به محمل‌هاى غیر صحیح حمل نموده‌اند‌. بدین وسیله اعلام می‌نمایم که ما بر حسب وظیفه شرعى، موقع را مغتنم شمرده، مقاصد مشروعه و خواسته‌هاى ملت نجیب و مسلمان ایران را تذکر داده و شدیداً نسبت به حوادث ناگوار و فجایعى که در کشور رخ می‌دهد، اعتراض نمودیم.»
بیانیه 15 آذر 57 که توفنده‌ترین بیانیه مراجع تقلید علیه رژیم شاه بود و از سوی آیت‌الله العظمی خویی صادر شد دلالت براین می‌کند که تمامی آن حملات به زعیم حوزه نجف بی‌اساس بوده است.»
علی نظری در ادامه در اثبات دروغ بودن اهدای انگشتر آیت‌الله العظمی خویی به فرح یا از طریق فرح برای شاه در روز 28 آبان 1357 این 9 دلیل را آورده است:
« 1- مرحوم علی دوانی نویسنده کتاب نهضت روحانیون ایران در جلد 8 صفحه 352، تصریح می‌کند هیچگونه سندی دال بر اهدای انگشتر آیت‌الله به شاه وجود ندارد. غلامرضا اسلامی نویسنده کتاب "غروب خورشید فقاهت" هم در صفحات 134- 133 این کتاب این خبر را شایعه و غیرواقعی می‌داند.
2- در مرکز اسناد انقلاب اسلامی طبق گفته پژوهش‌گر برجسته حوزه علمیه نجف اشرف آقای دکتر تبراییان که شاغل در این مرکز است، هیچ گونه سندی از وجود نامه تشکر شاه به آیت‌الله خویی در خصوص انگشتر موهوم وجود ندارد. در حالی که مرکز اسناد بعنوان یک نهاد حاکمیتی بر تمام اسناد به جا مانده از رژیم سلطنتی احاطه و دسترسی دارد.
 3- سیدجواد گلپایگانی در اول آذر 57 به نقل از پدرش آیت‌الله العظمی گلپایگانی که تلفنی با آیت‌الله العظمی خویی تماس داشته است، چنین نقل می‌کند:
«آقای خویی تلفنی به پدرم گفت؛ این دیدار اصلا هماهنگ نشده و بدون وقت قبلی و سرزده بوده و در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفته‌ و نسبت به تحریف سخنانش با آنچه که در اخبار رادیو گفته شده، معترض بوده است! به گونه‌ای که مرحوم گلپایگانی بعد از وفات مرحوم خویی هر وقت ماجرای انگشتر را می‌شنید، با عصبانیت با گوینده آن برخورد می‌کرد.»
 4- گزارش ساواک در 2 آذر 57. سند شماره 236 یکی از ده‌ها سندی است که موید انتقاد بی‌سابقه آیت‌الله خویی از جفای هیات حاکمه شاهنشاهی به مردم ایران است. 
 سخنان تند معظم‌له خطاب به شهبانو دلیلی بر کدورت آیت الله خویی از نحوه حکم‌رانی شاه بر مردم ایران است و هیچ گونه سخن و کلامی از اهدای انگشتر به میان نیامده است.این سند در گزارش مکتوب خبرگزاری فارس مورخ 15 مرداد 1397 ساعت 13:14 دقیقه وجود دارد عینا منتشر شده است.
 5.- اظهارات متناقض سیدحسین نصر که می‌گوید روی انگشتر یدالله فوق ایدیهم نوشته شده بود، در حالی که هوشنگ نهاوندی مسئول دفتر سابق می‌گوید ملاقات خصوصی بین شهبانو و آیت‌الله برگزار شده است.
 تقی‌زاده از اعضای دفتر فرح در سال 57 می‌گوید: انگشتر طلا بوده است. البته تقی‌زاده در سال 1398 طی مصاحبه‌ای با دویچه وله صراحتا، گفته سال 57 خویش را تکذیب می‌کند و می‌گوید اصلا در دیدار نجف انگشتری در کار نبوده است! در صفحه 252 کتاب «سایه روشن حیات سیاسی آیت‌الله خویی» (منتشره از موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی) این اظهارات آمده است.
فردوست هم با لحنی ابهام‌آلود در صفحه 251 همین کتاب می‌گوید: آیت‌الله خویی رفتار مناسبی با فرح نداشته و به شهبانو بی‌اعتنایی کرده است!
6. سید عبدالصاحب خویی فرزند آیت‌الله العظمی خویی و رئیس موسسه امام الخویی در این رابطه می‌گوید: چند سال قبل در نشستی با آقای عبدالله نوری در این زمینه مجادله‌ای داشتیم. ایشان اعتقاد داشت که ماجرای انگشتر صحت دارد. از ایشان پرسیدم آیا نامه تشکر شاه تاریخ، امضا و سربرگ دفتر شاهنشاهی دارد؟ آقای نوری گفت بله اصل این نامه در دست ماست. از ایشان پرسیدم اصل نامه شاه به مرحوم خویی در دست شما چه می‌کند؟
 ایشان برای لحظاتی سکوت کرد، سپس گفت رونوشت نامه است، در پاسخ به آقای نوری گفتم شاه هیچگاه رونوشت نامه‌ها را طبق پروتکل سلطنتی امضا نمی‌کرده است.
 7- سی و چهار روز بعد از ماجرای سراسر کذب انگشتر، نامه مجعول تشکر شاه از آیت‌الله خویی توسط دربار منتشر شد. اگر داستان انگشتر حقیقت داشت چرا شاه بلافاصله بعد از وصول آن از آیت‌الله تشکر نکرد؟ و اساسا چرا نامه تشکر شاه به دفتر یا فرزندان آیت‌الله ارسال نشد؟ گویی نامه تشکر شاه آب شده و به زمین رفته است!
 8- فرح به عنوان کسی‌که فرضا حامل این امانت است، چرا در هیچ مصاحبه‌ای از وصول انگشتر اهدایی آیت‌الله خویی سخنی به میان نیاورده است؟
 9- قاطع‌ترین دلیل دروغ بودن این خبر، تاکید آیت‌الله العظمی خویی در 20 اردیبهشت سال 1366 است که این مرجع مظلوم با خاطری آزرده در یکی از مکاتباتش چنین می‌نویسد: "اما موضوع انگشتر و نامه شاه، افترا و جعل محض است و ان‌شاءلله تعالی در برابر محکمه عدل الهی مفتری و جعل کننده به جزای خود خواهد رسید". (منبع کتاب غروب خورشید فقاهت نوشته غلامرضا اسلامی صفحه 135)
 تصریح خود مرجع اعلای شیعه بر کذب بودن انگشتر حجت را بر همگان تمام می‌کند بنابر تصدیق عارف بی‌نظیر آقای سیدعلی قاضی مرحوم آیت الله خویی از اوتاد و بندگان مخلصی بوده است که در تمام 94 سال حیات با برکتش به گواهی اظهارات اساتید و شاگردانش، کسی از او کلامی به دروغ نشنیده است. بدین ترتیب عقل و وجدان بیدار بر همه مخالفان این مرجع حکم می‌کند که دست از تخریب این فقیه پارسا بردارند.»
در پایان یادداشت مستدل آقای علی نظری نویسنده این سطور هم 7 نکته را می‌افزاید:
 1- طی 27 سال اخیر که در حال مطالعه و پژوهش تاریخ معاصر ایران و انطباق خوانده‌ها با دیده‌ها و شنیده‌ها در جریان انقلاب 57 بوده‌ام بارها خواسته‌ام به این موضوع بپردازم ولی به دلیل بی‌اعتمادی به اقوال سیاسی آقای دکتر نصر منصرف شده‌ام اما آنچه آقای نظری نقل کرده مستند می‌نماید.
 2- مرحوم محتشمی‌پور که در حلقه نزدیک‌ترین کسان به امام خمینی و از حیث مواضع سیاسی از آقای خویی دور بود در مصاحبه‌ای به مجله آسمان گفته بود آیت‌الله‌العظمی خویی را صدام حسین بعد از قیام شیعیان جنوب به شهادت رساند و مرگ ایشان طبیعی و به خاطر کهولت نبوده است. این هم اگر راست باشد بیشتر وظیفه داریم آن دروغ را رواج ندهیم.
 3- این که بعد از پیروزی انقلاب آیت‌الله دکتر سید مصطفی محقق داماد - نواده شیخ عبدالکریم حایری بنیان‌گذار حوزه- به عنوان فرستاده امام خمینی به نجف و دیدار آیت‌الله العظمی خویی رفته و همین که به گرمی پذیرای او شده نشان می‌دهد تلاش برای ایجاد شکاف بین دو مرجع که حالا یکی در ایران قدرت را در دست گرفته و بر جهان اسلام و تاریخ تشیع و روحانیت تاثیری بزرگ و تاریخی گذاشته بود درست نیست. 
 4- فریدون هویدا، سفیر ایران در سازمان ملل در زمان پهلوی نیز در خاطرات خود درباره انگیزه این سفر می‌نویسد: «همه می‌دانستند که حقیقت قضیه جز تظاهر به دین‌داری از سوی خانواده سلطنتی و نشان دادن وابستگی آنها به مذهب رسمی کشور نیست. این اقدام نیز چون بسیار بی‌موقع و دیرتر از حد معمول انجام گرفت، خشم بعضی‌ها را علیه شاه دامن زد و در میان بعضی دیگر عکس‌العملی جز بی‌تفاوتی به بار نیاورد. در حالی که اگر سفر ملکه به کربلا و نجف طبق روال تنظیم شده قبلی در ماه ژوئیه [تیر57] صورت می‌گرفت، احتمال داشت که به نتایج مثبت فراوانی دست یابد.»
5. روایت دکتر نصر که در یادداشت بالا به آن اشاره شد از این قرار است: «همه چهارزانو پهلوی آیت‌الله خویی روی زمین نشسته بودیم. اتاق کوچک و خیلی محقری بود. بعد از سلام علیک، اول ایشان یک انگشتر به شهبانو داد و گفت این را بدهید برای حفاظت از پادشاه. بعد هم گفت پیام من این است، دستش را زد به عمامه‌اش که روی سرش بود و گفت «به شاه بگویید عمامه‌ی ما علما را بگیرید ببندید به لوله‌ی تفنگ های ارتش ایران.» یعنی اتحادی پیدا بشود بین علما و حکومت ایران و نگذارید که همه‌ی نظام به هم بخورد وگرنه یک فاجعه‌ی بزرگی برای شیعه، برای عراق، برای ایران خواهد بود. این پیام آیت‌الله خویی بود... من همان وقتی که آیت‌الله خوئی آن را به شهبانو دادند آن را دیده بودم و فکر می‌کنم رویش نوشته بود یَدالله فَوقَ أیدیهِم» 
6. نویسنده با واسطه از آقای موقتیان که نام او در بالا آمد و فردی موجه و محترم است شنیده است: «‌در حضور ما آقای خویی انگشتری هدیه ندادند». نقلی که دلایل 9 گانه جناب نظری در رد ادعای اهدای انگشتر را مستندتر می‌کند و به عدد 10 می‌رساند.
7. کاش یک‌بار کسی از خود فرح پهلوی بپرسد در آن ملاقات انگشتری دریافت کرده یا نه. اصلا خوب است تلویزیون سلطنت‌طلب من‌وتو قبل از تعطیلی در آغاز سال 2024 - 11 دی امسال- این کار را انجام دهد یا خود این خانم اگر این متن را می‌خواند. از فرزندان هم اگرچه علیرضا پهلوی خودکشی کرده ولی فرحناز هست و اگرچه در دیدار حاضر نبوده‌ اما همراه مادر رفته بود و اگر انگشتری در کار بوده باشد او نیز قاعدتا خبر دارد.
بازار
*م.خ

http://www.PorsemanNews.ir/fa/News/1065178/روایت-"عصر-ایران"-از-ماجرای-دیداری-جنجالی-در-کوفه-در-آبان-1357
بستن   چاپ