سرمقاله هم میهن/ تغییر نه؛ سقوط
اقتصاد روز
بزرگنمايي:
ایران پرسمان - هم میهن / «تغییر نه؛ سقوط» عنوان یادداشت روز در روزنامه هم میهن است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
آنان که با تاریخ مبارزات سیاسی پیش از انقلاب آشنا هستند، بهخوبی میدانند که یکی از بدترین محیطهای سیاسی کشور در آن زمان زندانهای اوین و قصر و بندهای سیاسی دیگر زندانهای کشور بود.
منظور از بدترین محیط، فقط ناظر به امکانات و محیط بسته زندان، بازجوییها، شکنجه و اینجور چیزها نیست. طبیعی است که زندان جای خوبی نیست. منظور از محیط بد، روابط داخلی میان زندانیان بود. زندانیانی که همه آنان در مبارزه علیه شاه اشتراکنظر داشتند و گویا برای مردم مبارزه میکردند و جان و عمر خود یعنی باارزشترین موجودی خود را در کف دست گذاشته بودند تا مثلاً برای مردم کاری کنند.
فضای زندان از سوی برخی زندانیان و بهطور مشخص اعضای سازمان مجاهدین خلق چنان رعبآور شده بود که از نظر بسیاری از زندانیان، زندان در زندان بودند. فضای خفقانآور زندان ناشی از رفتار مجاهدین، حتی تحملناپذیرتر و بدتر از شکنجههای ساواک تلقی میشد. اتهام اصلی مجاهدین به دیگران این بود که آنان اهل مبارزه با آمریکا نیستند و افتخارات مبارزه ضدآمریکایی مجاهدین را ندارند و مجاهدین نوک تیز پیکان مبارزه ضدآمریکایی هستند و هرکس با آنان نیست؛ دانسته و نادانسته در اردوی آمریکاییهاست.
بزرگترین افتخارات آنان کشتن چند آمریکایی بود. رفتارها و تضادهای داخل زندان، منشاء تمام اختلافات چند سال اولیه پس از انقلاب بود که مسیر آن را از انتظارات مردم دور کرد. از سوی دیگر، غرب و آمریکا هم همواره علیه تروریسم داد سخن میدادند و آن را خطری بزرگ برای ثبات خود، جهان، دموکراسی و صلح میدانستند.
پیش از انقلاب، مصادیق تروریسم از نظر جهان غرب شناخته شده بود و اتفاقاً گروههای مورد اتهام نیز این موارد را قبول داشتند؛ ولی برچسب تروریسم را نمیپذیرفتند. یکی از مصادیق مهم آن همین سازمان مجاهدین خلق بود که به اقدامات خود افتخار و بهطوررسمی هم اعتراف میکردند. پس از انقلاب هم که اقدامات تروریستی آنان اظهرمنالشمس بود و تا سالها ادامه یافت.
اگر در سالهای 1356 یا 1357 یا 1369 کسی خواب میدید که کار سازمان مجاهدین خلق بهجایی خواهد رسید که رهبر آن دستدردست افراطیترین سیاستمداران آمریکایی عکس بگیرد و راستترین نیروهای سیاسی غرب نیز به نشست این گروه بروند، قطعاً خیال میکرد دچار توهم شده و امر غیرممکنی را خواب دیده است.
ولی اکنون میتوانیم ببینیم که این سازمان فرتوت و فرقهای چگونه از آن ادعاها به این جایگاه در غلتیده است و طرف مقابل نیز چگونه تمامی اتهامات خود را فراموش کرده و به حمایت از تروریسم در غلتیده است.
مسأله فقط وجود این حد از تغییرات نیست. بلکه مشکل این است که هر دو طرف نسبت به گذشته و حال خود هیچ نقدی ندارند. شاید تغییرات مجاهدین قابلتصور باشد؛ چون هیچ راهی جز به دامن آنان رفتن ندارند. ولی رفتار غربیها را نمیتوان به چیزی جز «بیپرنسیپی سیاسی» تعبیر کرد.
مجاهدین همچنان یک گروه فرقهای بسیار بسته هستند که پرونده عملکرد آنان حتی با اعضای خودشان وحشتناک است و سوابق گوناگونی از محبوس و سر به نیست کردن آنان در اردوگاه را دارند. اجازه دادن غربیها به برگزاری نشست سیاسی این گروه نشانه استیصال آنان در ضدیت با ایران و ناامیدی از دخالتهای دیگر است و الا آنان بهخوبی میدانند که این گروه بهشدت بسته و خشن حتی نمیتواند تعدادی جوان ایرانی در غرب را جذب کند و اغلب یا قریب به اتفاق آنان افرادی بالای 60سال هستند که عمر موثرشان به پایان رسیده است.
حمایت و همراهی غرب با سازمان مجاهدین خلق نشانه روشنی بود از اینکه غربیها هیچگاه بهصورت جدی و اصیل از شعارهای حقوقبشری و آزادی دفاع نمیکنند؛ سهل است که بر حسب ضرورت، از بدترین گروههای متهم به نقض این اصول هم دفاع میکنند. از این جهت، حمایت آنان از جنایات غزه را نباید رویدادی عجیب و خارج از این قاعده تفسیر و فهم کرد.
لینک کوتاه:
https://www.iranporseman.ir/Fa/News/1208249/